آیتالله محققداماد میگوید: در نهجالبلاغه به صراحت مردم صاحب حق معرفی شدهاند. من خیلی میخواستم تا فردی چون «لاک» بداند که صدها سال پیش از او تئوری حقمداری مردم را فردی مطرح کرده و اولویت را به آن داده است.
به گزارش خبرگزاری ایکنا؛ نشست «ابعاد حقوق بشر در نهجالبلاغه» با سخنرانی آیتالله سیدمصطفی محققداماد، عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی در بنیاد نهجالبلاغه برگزار شد.
محققداماد در آغاز سخنانش گفت: برخی معتقدند که حقوق بشر آفریده مغرب زمین در قرن ۱۷ میلادی با طرح مسئله حقوق طبیعی است. حقوق طبیعی لازمه ذات بشر و بدون اینکه مشروط به توافقی با دیگران باشد وجود دارد و به هر انسانی در هر زمان و مکان تعلق میگیرد.
وی افزود: طرح حقوق طبیعی توسط «لاک» صورت گرفت. «لاک» معتقد بود نمیشود حقوق طبیعی را به کسی داد و یا از کسی گرفت و لازمه بشریت بشر وجود این حقوق برای اوست. ما قوانین دیگری را داریم که بر اساس توافق اجتماعی هستند و اینها متفاوت از حقوق طبیعیاند و باید مورد توافق همگان باشند.
عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی ادامه داد: دوره حقمداری با پذیرش حقوق طبیعی آغاز شد. حقوق طبیعی غیر از قانون طبیعی است. قانون طبیعی نزد اصول ما همان مستقلات عقلیه است، اصولی است که به عقل انسان از نظر عقل بودن حاکم است. قانون عقلی یعنی در طبیعت بشر وجود دارد. حقوق طبیعی حقوق انسان به ما هو انسان است و این با قوانین طبیعی عقل متفاوت است.
محققداماد تصریح کرد: برای مثال اگر بشر حق حیات و آزادی دارد، این غیر از قوانین طبیعی ناشی از طبیعت عقل است. بشر اینجا یعنی یک موجود آزاد. انتقاداتی به حق طبیعی شد، برای مثال «جرمی بنتام» میگفت که حق بدون تکلیف معنا ندارد و برای مثال حق حیات یعنی دیگران مکلف هستند تا کسی را نکشند. در حقوق سنتی و پیش از حقمداری و نظریه حقوق طبیعی اولویت با تکلیف بود.
وی با بیان اینکه من نظر میانی دارم، گفت: هم «لاک» و هم «بنتام» جنبههایی از حقیقت را دارند. تا قبل از تئوری حقوق طبیعی، حقوق از تکالیف انتزاع میشدند و اصل تکلیف بود. به موجب تکلیف آدم کشی ممنوع بود و حق حیات از آن منتزع میشد.
عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی تصریح کرد: همه حقوق در دوران پیش از حقوق طبیعی از تکالیف انتزاع میشدند. یکی از زیباترین مباحث در میراث اسلامی نیز بحث احکام وضعیه و احکام تکلیفیه است که به این مباحث به صورت مبسوط پرداخته است. بعد از تئوری حقوق بشر، قضیه بالعکس شد، یعنی حق حیات منتزع از حرمت قتل نبود بلکه حرمت قتل ناشی از حق حیات بود. قبلا همه قانونشکنیهای تعدی به فرامین پادشاه بود اما بعد از حقوق طبیعی و حقوق بشر این طور شد که اگر شما به حیات کسی تجاوز کنید، خطاکارید چون به حق کسی تجاوز کردهاید و مجازات نیز از این رو باید اعمال شود. بنابراین حق و تکلیف در ارتباط با هم هستند و تنها جای آنها تغییر یافته است. به نظر میرسد امام علی(ع) نیز اولویت را به حق میدهند.
وی تصریح کرد: کتاب نهجالبلاغه در دوران
آل بویه توسط سید ادیب بزرگواری به نام سیدرضی نوشته شده است. دانش اصلی سیدرضی ادبیات عرب بود، از این رو همو دیوانی دارد به نام دیوان شریف رضی که اگر کسی آن را خوب بخواند یکی از بهترین ادیبان عرب خواهد شد. همین فصاحت و بلاغت او باعث شده است که دشمنان مولا این اتهام را مطرح کنند که سیدرضی خود این کتاب را نوشته است. در این جا نباید جایگاه ابن ابیالحدید و محمد عبده را فراموش کرد، این دو سنی بزرگوار به کاری عظیم مبادرت کردند. ابن ابیالحدید و عبده شرحهائی به این کتاب شریف نوشتند. در این زمان نیز انتشار کتاب اسناد نهجالبلاغه در ۴ جلد کاری بسیار عظیم و مهم است و البته باز هم میتوان در جهت تقویت اسناد این کتاب کار کرد. وی ادامه داد: اگر از من به عنوان طلبه معارف این کتاب بپرسید میگویم این کتاب غیر از فصاحت و بلاغت، معرفیکننده حقوق عمومی اسلامی است. اگر کسی بخواهد بداند حقوق عمومی اسلامی چیست باید مسلط به نهجالبلاغه باشد.
عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی تصریح کرد: بیشتر نامههای این کتاب خطاب به والیان حضرت امیر است. همچنین ۱۰۰۰ حکمت و خطبههای بسیاری در این کتاب است که در دوران خلافت و یا پس از رحلت نبیاکرم(ص) ثبت شده است. در این کتاب امام(ع) میفرمایند که من چگونه حکومت میکنم و مردم چه رابطهای با من دارند. زیباترین فرازهای این کتاب در خصوص تکلیف نیست، بلکه در خصوص حق است.محققداماد با بیان اینکه در نهجالبلاغه به صراحت مردم صاحب حق معرفی شدهاند، گفت: من خیلی میخواستم تا فردی چون «لاک» بداند که صدها سال پیش از او تئوری حقمداری مردم را فردی مطرح کرده و اولویت را به آن داده است.وی افزود: امیرالمومنین(ع) در فراز آخر خطبه ۳۴ خطاب به مردم میگویند «ای مردم» جالب است که اینجا خطاب ایشان مردم است و نه مسلمان، یهودی، دیندار و …، ایشان میفرمایند، ای مردم رابطه من و شما رابطهای حقوقی است و هم من حقوقی به عنوان حاکم دارم و هم شما.
عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی با بیان اینکه امام علی(ع) ابتدا به حقوق مردم بر خود و حکومت میپردازند، گفت: اولین حق مردم بر گردن خود را نصحیت ایشان میدانند. نصیحت اینجا خیرخواهی یا نیکخواهی برگردانده شده است اما این معانی هرچند در این فراز هست اما در اینجا نصیحت به معنای پند و اندرز نیست و معنای آن حفظ منافع ملی است. امام علی(ع) میفرمایند حکومت باید حافظ منافع ملی مردم باشد.
وی افزود: «جان اف کندی» کتابی در زمان ریاست جمهوری خود نوشته بود به نام سیمای شجاعان که در آن میگوید نامزد تصدی هر ریاستی باید شجاعت را در خود احساس کند و مرادش از شجاعت این است که برای حفظ منافع جایی که مدیریت میکند شجاع باشد. کندی خود در این راه کشته شد و امام علی(ع) نیز از این صفت بهرهمند بود.
وی ادامه داد: حق دوم مردم بر گردن حکومت از نگاه امام علی(ع) این است که بهترین سیاستگذاری را برای حفظ و ارتقا سرمایه و ثروت مردم داشته باشد. قرآن در فرازی میفرماید مالتان را به دست سفیهان ندهید. اینجا ثروت، ثروت همه است و باید به خردمندترین افراد سپرده شود تا افزایش یابد.
محققداماد تصریح کرد: حق دیگر مردم بر حکومت در این فراز آن است که حکومت باید مردم را تعلیم دهد تا جاهل نباشند و تادیب کند تا آموزش ببینند. ایشان میگوید من باید جهل را از میان شما بردارم. جهل و علم ضد یکدیگر هستند و کسی میتواند جاهل باشد اما عالم نباشد. در حقوق معاصر و اعلامیه حقوق بشر این نکته نیامده است و تنها بحث آموزش رایگان ملاحظه شده است.
وی با بیان اینکه دو میثاق مدنی و سیاسی و مدنی، اقصادی و فرهنگی به حقوق بشر افزوده شده است، گفت: در ماده ۱۳ میثاق دوم آمده است که همه شهروندان حق آموزش و پروش دارند و از نظر تربیتی تحصیل در مقطع ابتدائی باید رایگان باشد. اما عبارت مولا منظور بالاتری دارد. ایشان میگوید جامعه باید فکرش ارتقا یافته و توسعه فکری بیابد و حاکمیت باید ابزار رشد فکری جامعه را فراهم کند.
عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی تصریح کرد: حاکمیت باید کاری کند که جامعهای از درون متعالی شود. از نظر ایشان جهل به معنای بیسوادی نیست بلکه مقابل بیعقلی است. جامعه نباید بیعقل باشد و روز به روز خرافات باید کمتر شود. مراد از تادیب در این فراز دو معنای ادب کردن و فرهنگسازی میتواند داشته باشد.
محققداماد افزود: مراد امام(ع) از تادیب کردن آن است که حکومت باید جامعهای با فرهنگ بسازد تا توسعه یابد. البته معنای اول در فلسفه هگل مد نظر است که در آن دولت باید به زور مردم را آگاه کند. اگر تادیب به معنای تنبیه و ادب کردن باشد حاکمیت میتواند به اجبار مردم را به سوی علم ببرد، اما مراد در این فراز فرهنگسازی است که مردم خود به سوی علم بروند.
وی تصریح کرد: اگر اختیار این را به دولت بدهیم تا به زور مردم را به سوی علم و خروج از جهل ببرد، در این صورت دولت اختیار آن را هم خواهد داشت که فرهنگ و علم را معنا کند. امروز در جمهوری اسلامی چنین شده است، حکومت اول فرهنگ را خود تعریف کرده و بعد آن را اجبار میکند. اگر دولت قرار باشد که با گفتمان عقل جمعی فرهنگ را تعریف کند نه فقط آنچه مصلحت خودش است، در آن صورت نمیتواند اجباری در کار باشد.
عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی با بیان اینکه امام علی(ع) میگوید من باید موانع توسعه فرهنگی را بردارم که علم مردم فراتر برود، گفت: نتیجه این حکومت است که سطح فکر مردم بالاتر رفته است. در کشورهای شرقی بهترین تکنولوژیها به وجود آمد اما اخلاق زیر پای آن لِه شد چون حاکمیت فرهنگ منتج از گفتمان جمعی به جامعه تزریق نکرده است.
وی ادامه داد: این فراز را میتوان با تفسیر فرازی از آیت الکرسی همراه کرد. خداوند در فراز پایانی آیت الکرسی تفاوت حکومت مشروع و غیرمشروع را در همین میداند. خداوند حکومتی را مشروع و خدایی میداند که در آن مردم روز به روز از تاریکی به سوی نور میروند و مدام به نور میرسند اما حکومت طاغوت که نامشروع است و در جای دیگر قرآن اشاره شده است که مورد پرستش مردم بوده و قدسی است، مردم را مدام از نور به ظلمت میکشاند.
محققداماد در پایان گفت: ممکن است کسی بپرسد تکلیف ما چیست؟ اگر عضو جامعهای باشیم که روز به روز افول میکنیم چه کار باید بکنیم؟ قرآن میگوید اگر نفهمیم، بیگناهیم و عذرمان پذیرفته است. در آیهای عجیب در قرآن در سوره نساء برخی در پاسخ به فرشتگان اخذ جان میگویند که ما در زمین مستضعف بودهایم، خداوند به ایشان میگوید مگر زمین خدا وسیع نبود که ماندید و نادانتر شدید و چنین عذری مقبول خداوند نخواهد شد.
همچنین، نشست «ابعاد حقوق بشر در نهجالبلاغه» با سخنرانی آیتالله سیدمصطفی محققداماد، عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی چهارشنبه ۱۴ شهریورماه در بنیاد نهجالبلاغه برگزار شد.