تاسیس حوزه علمیه قم
در نوروز ۱۳۰۱ هجری شمسی شیخ عبدالکریم حایری یزدی ( م۱۳۱۵ش ) که برای زیارت فاطمه معصومه(س) به شهر قم آمده بود علمای ساکن قم از ایشان دعوت بعمل آوردند که در قم اقامت کند و ایشان پذیرفتند. با اقامت ایشان در آن شهر به سرعت از اطراف، طالبان علم دین برای تحصیل به آن دیار عزیمت می کنند و به زودی حوزه ای با جمعیت نسبتاً قابل توجهی تشکیل می گردد و پایگاه مرکزی مرجعیت جامعه تشیع که تا آنروز فقط در عراق، قرنها در نجف و سالهای محدودی در سامرا بود، پایگاهی جدید برای مرجعیت بدان افزوده و مورد توجه قدرتهای سیاسی قرار گرفت.
حایری یزدی که عمده تحصیلات خود را در حوزه سامرا انجام داده بود، از نظر فکر سیاسی همانند میرزای شیرازی به نظریه نظارت فقیه قائل بود نه ولایت. ایشان پس از تشکیل حوزه تمام دغدغه و اهتمامش حفظ حوزه بود و اوضاع ایران را در شرائطی می دید که باید یک مرکز فرهنگی مجهز به علم و فقاهت در کنار تخلق به اخلاق حسنه تأسیس تا کشور از خطر دین زدایی محفوظ بماند.
حسب مدارکی که در بیت ما موجود است، وقتی ایشان در اراک بوده اند نامه ای مرحوم میرزای شیرازی دوم به ایشان می نویسند و از ایشان میخواهند که چون من پیر شده ام و مدیریت حوزه برایم سخت است و بهترین شخص برای این سمت شمایید لذا هر چه زودتر مراجعت کنید. ایشان در جواب می نویسند که من اوضاع ایران را روبه تباهی می بینم و تنها راه نجات را وجود یک مرکز علمی می دانم و پیشنهاد می کنم که شما به ایران بیایید. میرزا می نویسد اگر چنین است شما به وظیفه شرعی خود عمل کنید.
منظور شیخ عبدالکریم از تباهی ایران، ظاهراً دین زدایی و بی دینی عمومی بوده است . حال ببینیم چه شرائطی بر ایران حاکم بوده که موجب تباهی ایران می شده است؟
به نظر می رسد که نزاع بر سر مشروطه و استبداد که در رأس هر دو طرف یک روحانی و فقیه عالی مقام قرارداشت، با اعدام شیخ فضل الله (نهم مرداد ۱۲۸۵ش) آنهم توسط یک قاضی معمم، عاقبت بسیار زشت و کریهی یافته بود و مردم عامه کلاً از روحانیت گویی جدا بلکه متنفر شده بودند. مخالفان مشروطه که فکر می کردند کشور به دست عده ای غرب زده افتاده و دین در زیر دست و پای تجدد و غربگرایی کلاً لگد مال خواهد شد و از اینکه می دیدند که یک مجتهد جامع الشرائط به دست روحانیون حاکم بر سر دار رفته، می گفتند این روحانیون چنینند که وقتی قدرت بدستشان بیفتد پنجه در روی یکدیگر می کنند و به کسی رحم نمی کنند و دوستان و هم صنفان خود را هم به گور می فرستند. طرفداران مشروطیت هم با توجه به حادثه اعدام شیخ فضل الله گویی نوعی ندامت و پشیمانی برایشان حاصل شده بود. گویی انتظار چنین حادثه تلخی را نداشتند و خود را در مقابل گروه مقابل سرافکنده می دیدند ولی در عین حال گناه را به گردن روحانیون حاکم می انداختند.
شیخ عبدالکریم بر این باور بود که اگر حوزه ای تأسیس شود کاملاً جدا از سیاست و در آن فضلایی تربیت شوند که در عین آنکه از نظر علمی کاملاً موفق و مجهز باشند، از نظر اخلاقی و عملی نیز در سطح کامل و با کمال قناعت و مناعت خود را به درجات عالی رسانده باشند می توانند روحانیت را مجدداً به جایگاه اصلی و اولیه خود برگردانند.
مرجعیت شیخ عبدالکریم حایری در ایران که از همان سال اقامتش در قم آغاز شده بود مواجه بود با مقاطع سردار سپه بودن، نخست وزیر و بالاخره سقوط قاجاریه و پادشاه شدن رضا شاه که در مقطع اخیر وی دست به اقدامات شدید تجدد گرایی، تغییر لباس و کشف حجاب از جمله آن بود. این اقدامات هرچند همراه اقدامات بنیادین در خصوص تأمین امنیت عمومی و ایجاد دادگستری و ثبت احوال و تدوین قانون مدنی و امثال آن بود ولی به هر حال موجبات خشم طبقه متدین را فراهم می ساخت که مردم از شیخ عبدالکریم انتظار اعتراض و مقابله داشتند. ولی با توجه به خشونت رضاخان و احتمال برخورد شدید او و خطر اضمحلال حوزه، شیخ یزدی درمقابل خشونتها و سرسختی های رضاخان بگونه ای رفتار می کرد که هرچند او را تایید نمی کرد ولی بهانه ای هم بدست وی برای اعمال خشونت نمی داد.
درهمین ایام مرحوم سید حسن مدرس اصفهانی یکی از روحانیون نامدار شیعه با رضاشاه درگیر بود، که پس از درگیریهای ممتد سرانجام او را به خواف تبعید و همانجا دارفانی را وداع می گوید. درملاقاتی که مدرس با شیخ عبدالکریم داشته و او شیخ را به مبارزه سیاسی می خوانده شیخ درجواب چنین گفته است:
«من در مسائلی که آگاهی ندارم، به هیچ وجه دخالت نمی کنم و از آن جایی که ایران کشور ضعیفی است و پیوسته تحت فشار و استعمار کشورهای قدرت مندی چون روس و انگلیس می باشد، امکان دارد سیاست ها و خطوط سیاسی که در ایران وجود دارد، از سوی این قدرت های استعماری ترسیم شده باشد و کسانی که در سیاست دخالت می کنند، امکان دارد ملعبۀ دست این قدرت ها بوده و ناآگاهانه آب به آسیاب دشمن بریزند. من اگر در کشور فرانسه و انگلیس و روس بودم، مسلماً در سیاست دخالت می کردم، چون خطوط سیاسی در آن جا روشن بوده و از جایی دیگر این جریانات تحمیل نمی شود، بنابراین دخالت خود را در سیاست مقدور نمی بینم. گذشته از این، دخالت من در سیاست مستلزم درگیری و خون ریزی است و من حاضر نیستم که باعث شوم خون بی گناهان ریخته شود (فیاضی، ۱۳۷۸: ۷۹-۷۸)
حایری یزدی در دوران مرجعیتش با مشکلات سیاسی عدیده ای مواجه بود که ذکر آن در این مختصر نمی گنجد. ازجمله آنکه برخی عالمان متعصب تند برایشان نسبت به موضعگیری های سیاسی فشار می آوردند و گاهی خود مستقیما دست به اقداماتی می زدند که موجبات فراهم شدن مشکلات برای حایری می شد. برای نمونه برخورد شیخ محمد تقی بافقی با خانواده رضا شاه درنوروز ۱۳۰۷ ش بود.
شیخ محمد تقی بافقی از علمایی بود که قبل از اقامت حایری در قم مقیم بود و در دعوت حایری برای اقامت در قم سعی و تلاش بسیار کرده بود. ولی ایشان در نهی از منکر بسیار سریع التصمیم بود. در نوروز۱۳۰۷ شمسی خانم هایی از دربار برای گذراندن ساعت تحویل سال به قم آمده بودند و در ایوان آیینه حرم مطهر بدون حجاب در مرئی و منظر مردم نشسته بودند. شیخ بافقی وقتی این صحنه را می بیند با جملاتی بسیار تند و تلخ فریاد میزند و آنان را از بی حجابی نهی می کند. آنان حرم را ترک و بلافاصله به تهران گزارش می دهند و رضاشاه با قشون قم را محاصره و خودش با چکمه وارد حرم می شود و شیخ بافقی که در حرم بوده او را با چوب دستی شخصی مضروب میسازد و دستور دستگیری او را صادر و به تهران اعزام می دارد. رضاشاه حوزه های أصفهان و مشهد و برخی شهرهای دیگر را تعطیل کرد و منتظر بود عکس العمل تندی از سوی قم ببیند و دستور تعطیلی قم را بدهد ولی حایری یزدی اعلام داشت هیچ کس مجاز نیست در خصوص واقعه دستگیری شیخ بافقی سخنی بگوید. این توصیه ایشان موجب شد بهانه ای به دست شاه داده نشود و ترفند رضاشاه را خنثی نمود. شیخ بافقی پس از شش ماه زندانی با وساطت حایری آزاد و به حضرت عبدالعظیم تبعید شد.
رضاشاه برای تعطیلی عموم حوزه ها سیاست لزوم امتحان دادن طلاب را درپیش گرفت. با این سیاست أولاً طلاب به حد اقل می رسیدند وثانیاً دولت بر همه آنان مسلط می شد. برای این منظور ممتحنینی سخت گیر به حوزه ها اعزام می کرد و منتظر بود از سوی شیخ عبدالکریم عکس العمل تندی ببیند. ولی شیخ یزدی مقاومتی نکرد و طلاب را دستور داد که همه آماده امتحان شوند.
شاید دوست داشته باشید
پیوندهای مرتبط
نشانی
خیابان شریعتی – ایستگاه پل رومی – پلاک ۱۷۹۰
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگو شرکت کنید؟نظری بدهید!