یکی دیگر از بزرگان و متفکران  نامدار عصر روشنگری «ولتر» فرانسوی  است( زاده ۲۱ نوامبر ۱۶۹۴درپاریس- درگذشته مه ۱۷۷۸درپاریس). او درخانواده‌ای دیندار بزرگ شد و در مدرسه لوئی کبیرعیسوی درس خواند.
پدرش اصرار داشت که حقوقدان شود ولی او میل به نویسندگی وشاعری داشت لذا شغل ادبی درپیش گرفت. این جمله از او معروف است: « به دست گرفتن قلم، به جنگ رفتن است».
او روشنگری را با نمایش نامه نویسی آغاز کرد و از همان روزهای نخست به افشاگری و نقد بزرگزادگان  و به اصطلاح آقازادگان پرداخت. در ۱۷۱۵ درسن ۲۱ سالگی اشعاری ضد «دوک اورلئان» شاهزاده نایب السلطنه سرود و بدین سبب به زندان باستیل افتاد.
وی در زندان نام اولیه خود را که فرانسوا ماری آروئه بود به ولترمبدل کرد و تا آخر عمر بدین نام مشهور بود. او یازده ماه در زندان بود که با تلاش هوادارانش از زندان آزاد شد. ولی زندانی شدن ابدا در روحیه اش نسبت به آزادی خواهی اثری نکرد و بلکه او را استوارتر ساخت هرچند که جسمش بقدری ضعیف شده بود که شباهتی به قبل از زندان نداشت. بی پروا تر به جنگ مخالفان آزادی می رفت ولی حاکمان فرانسه به او تهمت می زدند و توهین می‌کردند و از یک حربه زشتی علیه او استفاده کردند و آن این بود که عده‌ای از اراذل و اوباش را بنام مردم عامه به جان او انداختند تا او را بیازارند.
درهمین ایام یک خانم هنر پیشه تئاتر بنام آدرین دربستر بیماری قرارگرفت. به سنت مسیحیان کشیشی به بالین او آوردند. از او خواست که به گناه بودن حرفه‌اش یعنی هنر پیشگی اعتراف کند ولی او ازین اعتراف خودداری کرد. کشیش او را با خشم ترک کرد و به تحریک کلیسا با استفاده از قدرت پلیس نگذاشت او را طبق آیین مسیحیت دفن کنند و جسدش را با آهک و زباله سوزاندند. ولتر که شاهد این رویداد بود یکباره آتشی شعله‌ور شد شعری بدین مضمون گفت :
 « کسی که می گوید با من هم عقیده شو وگرنه خدا ترا نفرین خواهد کرد، به کسی می‌ماند که به من می‌گوید با من هم عقیده شو وگرنه تو را خواهم کشت».
حاکمان فرانسه او را نتوانستند تحمل کنند و برای بار دوم او را زندانی کردند و سپس از خاک فرانسه بیرون راندند. اودرسال ۱۷۲۶ رهسپار انگلیس شد.   
ولتر در دوران اقامتش در انگلستان مجذوب  بلکه شگفت زده چند سنت بسیار مهم درانگلستان شد:
الف – استقلال قوه قضائیه
ب- محدودیت قدرت پادشاه
ج- حرمت وکرامت دانشمندان وهنرمندان وفلاسفه.
او مراسم تدفین نیوتن و تشریفات ویژه‌ای که برای او انجام شد شاهد بود وهرگز فراموش نمی کرد.
نقطه ضعف زندگی ولتر خصومتی است که او با ادیان از جمله اسلام داشت. به نظر اینجانب ستم‌هائی که روحانیت کلیسا بر مردم روا داشت باعث ایجاد این خصومت شد. او نمایشنامه‌ای تحت عنوان «محمد، یک متعصب بنیادگرا یا پیامبر» دارد. هرچند او این کتاب را به پاپ بندیک چهاردهم تقدیم کرد ولی منتقدان از آن برای اثبات دشمنی ولتر با مسیحت استفاده می کردند.


0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگو شرکت کنید؟
نظری بدهید!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *