سید مرتضی (علم الهدی) روشنگر شیعی قرن چهارم اسلامی
 
افکار و عقاید عقل گرایانه معتزله در تمام جوانب زندگی مسلمانان به رغم مخالفتهای شدید گروه های مخالف، تاثیربسزایی گذاشت، چه در ابعاد علمی و چه در زندگی سیاسی . از جمله در علم شریعت یعنی فقه ، بسیاری از فقها گرایش عقلانی پیداکردند، چه در مکاتب اهل سنت و چه شیعی. مثلاً در چهار مکتب اهل سنت برخی مکاتب مانند مالکی و حنفی عقل گرا و شافعی تا اندازه ای ولی مکتب حنبلی کاملاً اشعری است.
در میان فقیهان شیعی که بسیار متأثر از معتزلیان بغداد است سید مرتضی می باشد. سید مرتضی  ملقب به علم‌الهدی (۳۵۵هـ. / ۹۶۵ م. – ۴۳۶هـ. / ۱۰۴۴ م)، از فقیهان شیعه دوازده امامی بود و برادر سید رضی (گردآورندهٔ نهج‌البلاغه) و از شاگردان شیخ مفید و شیخ صدوق بوده‌است. وی در بغداد  متولد شد و در همان شهر درگذشت. پیکر او در کربلا و در کنار مزار حسین بن علی دفن شده‌است .
اندیشه‌های سید مرتضی از نظر رویکرد عقل‌گرایانه، به معتزله نزدیک بود، چنانکه برخی از اهل سنت او را از معتزله به حساب آورده‌اند. در عصر زندگی سید مرتضی، اندیشه معتزله در بغداد که محل زندگی سید بود رواج زیادی داشت و سید مرتضی از این شرایط تأثیر پذیرفت. با این حال، او در مقام متفکری شیعه در برخی از مبانی فکری با معتزله مخالفت داشت و در کتاب الشافی به نقد اندیشه قاضی عبدالجبار معتزلی پرداخت.
سید مرتضی بر حجیت عقل در عرصه عقاید و مباحث کلامی تأکید داشته و هر چیزی را که مخالف عقل باشد باطل می‌شمرد. از این رو، وی در هنگام تعارض احادیث با عقل، جانب عقل را می‌گرفت و معتقد بود همه روایات وارد شده در متون صحیح نیستند. برای نمونه او روایاتی که مستلزم قول به تشبیه و جبر و رؤیت خداوند و قدیم بودن صفات اوست و نیز روایاتی را که برخی خرافات مانند فرشته بودن رعد و برق را تأیید می‌کنند، نمی‌پذیرفت و به تأویل آیاتی که با اصول عقلی ناسازگار به نظر می‌رسند می‌پرداخت.
به عقیده­ی سید مرتضی، عقل جایگاهی به مانند وحی دارد، به طوری که می توان گفت خداوند به واسطه دلایل عقلی با انسان سخن می‌گوید و به حقایق رهنمون می سازد. به جهت همین رویکرد، او هر گزاره یا عقیده­ی دینی مغایر با دلیل مسلّم عقلی را طرد می کند. او معتقد است که اساس و پایه باور، مطالبی است که از ادله و استدلال های عقلی به دست می آید و لازم است همانطور که ظاهر قرآن را با آن می سنجیم، اخبار و روایات وارده را بر اساس این ادله مورد سنجش قرار دهیم.
سید مرتضی عقل را محل رجوع  و تعیین کننده می داند و معتقد است اگر کسی ادعای حکمت بیشتری بر آنچه از عقل بر می آید را دارد، باید دلیلی که موجب علم باشد اقامه نماید. به نظر ایشان همانطور که قیاس(تمثیل منطقی) موجب علم نیست، خبر واحد هم، نه موجب علم است و نه موجب عمل. انکار ایشان نسبت به حجیت خبر واحد دایره فقه را بسیار محدود می سازد ، یعنی یک حداقلی برای ما فراهم ساخت دوره مأمون (حک: ۲۱۸-/ ۱۹۸ ق):
مأمون، دوره کوتاهى پس از هارون‌الرشید به حکومت رسید و هنگام به خلافت رسیدن او اوج دوره رواج مباحث کلامى بر اساس برداشت هاى متفاوت از آیات قرآن کریم بود. در این دوره به‌ ویژه آثار فلسفى متعددى به عربى ترجمه شد. گسترش و توسعه فقه بطوری که تمام بخش از زندگی انسان را فرا بگیرد در سایه کاری بود که بعدها شیخ طوسی در خصوص حجت کردن خبر واحد کرد که الی الان در علم أصول فقه مورد قبول همگان است.
تعریف سید ‌مرتضی از عقل حاکی از عقل نظری و عقل عملی است که ناظر به جهات مختلف عقل است؛ در حقیقت عقل گاهی در حوزه هست و نیست، و گاهی در حوزه باید و نباید، به داوری اشتغال دارد که از اولی به عقل نظری و از دومی به عقل عملی تعبیر می شود.
 سید مرتضی در عقل گرایی و عمل به عقل ، وجود مجموعه­ای از علوم را لازم می داند و مثلاً علم به قوانین طبیعت را از جمله علومی که به تحقق عقل کمک می کند بر می شمارد، عقل گرایی او به معنای آلوده نشدن به خرافه و رازورزی است. وی برخوردار از رویکرد اعتدالی و علمی است و به شدت از رویکردهای فاقد مبنا که به موجب آن پدیده های طبیعی و محسوس ماهیتی رازآلود و غیر متعارف پیدا می کنند، اجتناب می ورزد و بر همین اساس مثلاً در زمان وی عده ای  معتقد بودند ستارگان، بر خیر و شر و نفع و ضرر انسان‌ها تأثیر دارند ولی ایشان به کلی منکر این امر بود و به حق می توان او را قهرمان مبارزه با خرافات دینی دانست.
سید مرتضی در اندیشه سیاسی خویش، اجرای حدود را که یکی از مهمترین ارکان اداره جامعه و مظهر اعمال قدرت است، شأن خاص امام  معصوم می داند و درزمان غیبت امام، دیگران را مجاز به  اقامه حدود نمی داند.
سید مرتضی دردوران زندگیش به دلیل روحیه تحمل و تسامح، ‌مورد احترام پیروان سایر مکاتب بود و نزد قدرتهای حاکمه به رغم نقد و اعتراض به آنان بقدری محترم بود که حدود  سی سال امیرحاج و حرمین و نقیب الاشراف و قاضی القضات و رییس دیوان مظالم ومرجع تظلّمات و شکایات مردم بوده است. دیوان مظالم دیوانی بود که به پرونده هایی رسیدگی می کرد که یک طرف آن قدرتمندانی بودند که ممکن بود قضات عادی توان صدور رأی علیه آنان نداشتند و لذا اشخاص ضعیف می توانستند به دیوان مظالم عرض حال تقدیم کنند.


0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگو شرکت کنید؟
نظری بدهید!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *