نهضت ترجمه
یکی از عوامل روشنگری در جهان اسلام انتقال فلسفه و علوم یونانی به جهان اسلام، توسط مترجمانی بود که از اواخر قرن هفتم میلادی آغاز به کار کردند و کارشان در اواخر قرن نهم به حد اعتلا رسید. علوم یونانی از پنج طریق وارد جهان اسلامی شد، از طریق :
نستوریان
یعقوبیان
ایرانیان زرتشتی در مدرسه جندی شاپور
مدرسه حرّان
و یهودیان.
هشتاد سال پس از سقوط دولت اموی قسمت زیادی از تألیفات ارسطو و شارحان اسکندرانی و بسیاری از کتب جالینوس و برخی از مکالمات افلاطون به عربی ترجمه شد. به نوشته دکتر ابراهیم مدکور، «مسلمانان این میراث عظیم انسانی را از شش زبان گرفتند: عربی، سریانی، پهلوی، هندی، لاتینی و بالاخره و مخصوصاً یونانی.» (مقدمه کتاب کاوشهای عقل نظری مهدی حایری یزدی ، بقلم سید مصطفی محقق داماد)
آنچه بیش از همه در فراهم آوردن شرایط این حرکت اهمیت داشت فتوحات مسلمانان و به ویژه استیلاى آنان بر سراسر قلمرو ساسانیان و بخش هایى از امپراتورى روم شرقى بود. این سرزمین ها هر یک فرهنگ و تمدنى دیرپا داشتند، افزون بر آن که در هزاره قبل از این، با لشکرکشى اسکندر مقدونى کم و بیش یونانىمآبى نیز در میانشان رسوخ کرده بود.
فاتحان مسلمان از سرزمین هاى مغلوب قلمرو یکپارچهاى ساختند و در کنار دیگر فرهنگ ها با یونانىمآبان دور و نزدیک نیز مبادله و مشارکت فرهنگى جدیدى را تجربه کردند. در مدتى کوتاه، اشتیاق و فعالیت حکام، اندیشمندان و دوستداران دانش در جهان اسلام چنان بالا گرفت که بعدها آن دوره را «عصر نهضت ترجمه» نام نهادند.
این نهضت، اگرچه در عصر بنىامیه آغاز شد، تأثیر اصلى خود را در عصر بنىعباس برجاى گذاشت. البته بیشتر مطالب ترجمه شده در عهد بنىامیه، اسناد ادارى، دیوانى، سیاسى و بازرگانى بود که به اقتضا و ضرورت ارتباط بین حکام جدید و اتباع غیر عربزبان ترجمه شد و حتى متونى را که مىتوان آنها را فرهنگى نامید نیز به ضرورت نظامى یا ادارى ترجمه شده بود.
آغاز حقیقی نهضت ترجمه از عهد ابوجعفر منصور، خلیفه عباسی بود که شهر بغداد را ساخت. پس از او مأمون در ۸۳۲ میلادی مرکزی برای ترجمه به وجود آورد که «بیت الحکمه» نامیده می شد، و گروهی را برای جمع آوری کتب سودمند به هند و ایران و قسطنطنیه فرستاد. کتابهایی که ترجمه شد هم مربوط به علوم عملی مانند طب و حساب و کیمیا بود، و هم مربوط به علوم نظری همچون طبیعیات و مابعدالطبیعه و دین و هم تورات و انجیل ها و کتب مانوی و مزدکی. از راه این ترجمه ها مسلمانان با اندیشه های بعضی از فلاسفه پیش از سقراط و همچنین مکتب های فلسفی بعد از ارسطو به ویژه مکتب اسکندریه آشنا شدند. اما آنچه تأثیر دوران ساز در فلسفه اسلامی نهاد این بود که ارسطو را از راه تعالیم مفسران اسکندرانی و چند کتابی که به غلط به او منسوب شده بود شناختند. به نوشته دی بور: اجمالاً باید گفت که سریانیان و مسلمین فلسفه را از جایی آغاز کردند که آخرین حکمای یونان به پایان آورده بودند، یعنی از جایی که علمای مکتب نوافلاطونی به شرح کتب ارسطو پرداختند.
دردوره مأمون که حکومتش از ۲۱۸-/ ۱۹۸ ق که دوره کوتاهی بود، اوج دوره رواج مباحث کلامى بر اساس برداشت هاى متفاوت از آیات قرآن کریم بود. در این دوره به ویژه آثار فلسفى متعددى به عربى ترجمه شد. مأمون در این دوره موفق شد که از حضور حضرت علی بن موسی الرضا (ع) درخراسان برای تشکیل محافل وجلسات بحث وگفتگوهای کلامی میان دانشمندان ادیان استفاده کند. مجموعه این گفتگوها توسط افراد مختلفی جمع آوری شده و هم اکنون در دسترس ماست.
نهضت ترجمه در بغداد پس از دو قرن کار جدى به تدریج رو به افول نهاد و سرانجام در آستانه هزاره جدید میلادى به پایان کار خود رسید. البته افول نهضت ترجمه به معناى کاهش علاقه به علوم ترجمه شده یا کم شدن شمار دانشمندان مسلط به ترجمه از زبان یونانى نبود، بلکه سبب اصلى خاموشى نهضت ترجمه را فقط مىتوان عدم ارائه مطالب تازه دانست.
به عبارت دیگر این نهضت موضوعیت اجتماعى خود را از دست داده بود. عدم ارائه مطالب تازه به این معنا نبود که کتاب غیردینى یونانى دیگرى براى ترجمه وجود نداشت بلکه به این معنا بود که کتاب یونانى دیگرى که به ملاحظات و خواستههاى بانیان، عالمان و دانشمندان مربوط شود، وجود نداشت.
در بیشتر رشتههاى علمى، متون اصلى از مدتى پیش تألیف شده بود. در نتیجه همه رشتهها به سطحى بالاتر از سطوح آثار ترجمه شده رسیده بودند و بانیان و حامیان، اکنون بیش از گذشته به جاى سفارش و پشتیبانى از ترجمه، پشتیبان و سفارشدهنده مطالب اصیل و به زبان عربى بودند.
شاید دوست داشته باشید
پیوندهای مرتبط
نشانی
خیابان شریعتی – ایستگاه پل رومی – پلاک ۱۷۹۰
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگو شرکت کنید؟نظری بدهید!