شخصیت روشنگر دیگری که در قرن معاصر می زیست، شادوران آیت الله دکترمهدی حائری یزدی، فرزند مرحوم آیت الله شیخ عبدالکریم حائری یزدی، مرجع نام آور جامعه شیعیان و مؤسس حوزه مقدسه قم است. ایشان  درسال۱۳۰۲ هـ . ش در شهر قم متولد شد و در سال ۱۳۸۸ در تهران وفات کرد. وی در همان شهر قم و تحت نظارت پدر، نخستین دوره تعلیمات سنتی را گذراند و پس از آن دروس رسمی خویش را در همان حوزه آغاز کرد و در دو شاخه علوم نقلی و علوم عقلی صاحب مهارت و تخصّص شد و به مرتبه اجتهادی و استادی واصل گردید. اما بدین نیز اکتفا نکرد و عازم دیار غرب شد و به مدت ده سال در آمریکا و کانادا و در معتبرترین دانشگاه­های آن سامان نظیر دانشگاه تورنتو و میشیگان به درس آموزی فلسفه غرب مشغول و در نهایت در سال ۱۹۷۹ میلادی از دانشگاه تورنتوی کانادا به اخذ درجه دکتری فلسفه موفق شد. این سوابق از آن رو نقل گردید که معلوم شود مقام و پایه علمی و فلسفی دکتر مهدی حائری یزدی در هر دو شاخه فلسفه و نیز دانایی و شایستگی­اش در ایجاد ارتباط و برقراری گفتگو میان نظام فلسفی اسلام و نظام فلسفی غرب مقام و پایه­ای ویژه است.

ایشان در سالهای اخیر حیاتشان کتابی تحت عنوان «حکمت و حکومت» تألیف کرد که حاوی بحثی مستوفی در فلسفه سیاست است .

آنچه به کتاب حکمت و حکومت موقعیت ممتاز و ویژه می­بخشد صرفاً این نیست که مباحث مربوط به اندیشه سیاسی در مجموعه تفکرات امروز جامعه ایرانی جایگاهی خاص و توجه برانگیز دارد، بلکه بیشتر آن است که نویسنده این کتاب علاوه بر آن که فیلسوفی صاحب رأی و عمیقاً آشنا به نظریات حکیمان مسلمان و فیلسوفان مغرب زمین است، فقیهی مجتهد و دارای قدرت استنباط نیز می­باشد. فی الواقع قرن­ها علم شریف فقه به همراه علم کلام متکفل و متولی اصلی بحث سیاست و حکومت بوده و اهل فقه اعم از فقیهان اهل سنت و فقیهان مذهب شیعه همگی احکام مربوط به حکومت و وظایف شهروندان در برابر دولت و متقابلاً مسئولیت­های دولت در برابر مردم و نیز مبانی مشروعیت اقتدار سیاسی را در ابواب و کتب فقهی مطرح می­کرده و نظری فقهی به این موضوع داشته­اند، حال آن که نه مباحث هستی شناسی و نه مباحث اخلاق هیچ کدام در حوزه علم فقه مطرح نشده و استقلال و تمایز هر دو از علم احکام شرعی همواره محفوظ بوده است، تا جایی که به طور سنتی علوم شرعی را به سه حوزه  جدا تقسیم کرده اند: اعتقادات (مباحث هستی شناسانه) اخلاق و احکام شرعی (علم فقه). پس به وضوح می­توان دید که جمع فقاهت و فلسفه در شخصیت صاحب حکمت و حکومت چه عرصه کم رقیبی برای وی فراهم آورده است. نگاهی به پیشینه فلسفه سیاسی در تمدن اسلامی و بی­اعتنایی نسبت به اندیشه­های سیاسی در نوشته­های فلسفی پس از فارابی مؤید این امر است. می­توان گفت که پس از فارابی مباحث سیاسی و حکومتی عمدتاً در کتب کلامی و فقهی آمده است تا در کتب فلسفی. در هر حال، کتاب حکمت و حکومت را می­توان در حوزه فلسفه اسلامی و زبان فارسی، که زبان دوم فرهنگ و اندیشه در میان مسلمین است، «جمهوری»ای نو یا تالی «مدینه فاضله» فارابی ارزیابی کرد.

قلب تپنده کتاب حکمت و حکومت نظریه­ای است که بر بنیان آن، افراد جامعه نسبت به کشور مالکیت شخصی مشاع دارند و بهره برداری از این مایملک را وکالتاً به شخص حاکم تفویض و احاله می­کنند. در فصل «ساختار جامعه بر اساس مالکیت شخصی مشاع» نویسنده به آرای ژان ژاک روسو در کتاب قرارداد اجتماعی راجع به رابطه فرد و جامعه یا جزء و کل می­پردازد و نگرش­های متعارف نسبت به جامعه و شخصیت و هویت آن را به نقد می­کشد و می­گوید:

«از آنچه تاکنون داستان سرایی شد، کاملاً آشکار گردید که فلسفه سیاسی در تحلیل شناخت رابطه شهروندان با دولت یا حکومت، هنوز اندر خم یک کوچه است و نتوانسته است خود بفهمد و به دیگران بفهماند که فرد با حفظ و تأکید بر استقلال و شخصیت حقیقی و فردیت برای نوع کلی طبیعی خود «انسان» چگونه زیر چتر یک واحد جمعی قرار گرفته و عضویت کل را در این شخصیت مجهول حقوقی می­پذیرد. بدون این که شخصیت حقیقی خود را خودباخته سازد!

         از نظر صاحب حکمت و حکومت، مالکیت شهروندان نسبت به کشور، که فضای بزرگ زیست مشترک آن­هاست، به صورت مالکیت شخصی مشاع است بی آن که محتاج قرارداد همبستگی و معاونت باشند. در واقع: کشور عبارت از فضای باز و آزادی است که انسان­های معدودی به صورت مشاع برای زیست طبیعی خود از روی ضرورت برگزیده و آن را قلمرو تداوم زندگی خود و خانواده خود قرار داده­اند. این فضای باز و مشترک را می­توان به تنهایی شهر نامید و یا کشور و احیاناً هم شهر و هم کشور (ص ۱۱۳).

         مالکیت فردی و شخصی مشاع هم فردیت افراد شهروندان را تضمین سیاسی و اخلاقی و اجتماعی می­کند. هم آزادی و استقلال آن­ها را در چارچوب غیر قابل نفوذ خود نگهداری و نگهبانی کرده و پیوسته بدین وسیله حق طبیعی حاکمیت ملی را برای جوامع بشری در هر جا و به هر شکلی که باشند اعلام می­دارد. (ص ۱۲۱).

         طرح مباحث کلامی در باب امامت و بررسی قاعده لطف و نیز طرح مسئله فلسفی- کلامی علم عنایی خداوند به نظام احسن به کتاب حکمت و حکومت رنگ و بوی ویژه­ای بخشیده است. این کتاب، که آرا و نظریات بزرگ­ترین نظریه پردازان مغرب زمین از افلاطون تا مارکس را در باب جامعه و سیاست طرح و نقد کرده، چنان استادانه با آرای انتزاعی متکلمان و فلاسفه مسلمان پیوند یافته که بی­هیچ تردید باید آن را از آثار ماندگار و کلاسیک فلسفه سیاسی اسلامی به شمار آورد.

      فصل «جامعه اسلامی و جوامع دموکراتیک» یکی از بهترین فصل­های کتاب است که به مباحثی نظیر «انسان شناسی اسلام»، «اصول جامعه شناسی اسلامی» و «پلورالیسم سیاسی» می­پردازد.