مطالعه در تاریخ تمدن بشری نشان می دهد که  سیر رشد علم و فرهنگ در هر نقطه ای از کره خاکی همواره به موازات وجود آزادی بیان و اظهار نظر انجام گرفته است. در منطقه اسلامی شواهد زیادی برای صدق این مدعا وجود دارد. ما برای نمونه فقط به منطقه ری درقرن چهارم هجری که یکی از مراکز وحوزه های علمی بوده اشاره می کنیم. این منطقه در این مقطع  شاهد دو چهره فرهیخته از بزرگانی است که از نظرمبانی فکری کاملاً بایکدیگر متمایز بلکه متضادند. محمد زکریای رازی(۲۵۱ – ۳۱۳ ه‍جری قمری) و ابوحاتم رازی (متوفی ۳۲۲هجری قمری). ولی با آزادی کامل در جلسات علنی به گفتگو می نشستند. به یقین گفتگوهای آنان در پیشبرد دانش الهیات سهم عظیمی داشته و دارد.
جالب آنکه میان آنها درمسائل دینی، کلامی و الهیاتی، تفاوت بسیار شگرف بود. زکریای رازی به گفته هانری کربن در مقدمه‌ای که بر جامع‌الحکمتینِ ناصر خسرو نوشته می‌گوید وی که مردی خدا پرست بود، نبوت و وحی را نفی می‌کرد و ضرورت آن را نمی‌پذیرفت.(  کربن، هانری (۱۳۸۸). ترجمهٔ شهروز خنجری. «نقد آراء محمد زکریا رازی در جامع‌الحکمتین ناصرخسرو». مجله معارف، شماره۶۹ص۱۵۲».
از نظر رازی همهٔ انسان‌ها قدرت و توانایی رسیدن به معرفت و دانایی را دارند، و لذا از لحاظ توانایی کسب معرفت با هم برابرند و بر یکدیگر هیچ برتری‌ای ندارند. از دیدگاه او مقتضای حکمت و رحمت الهی این است که انسان‌ها همگی به منافع و مضار خود دارای علم باشند و اگر خدا قومی را به نبوت اختصاص دهد، به این معناست که آن‌ها را بر دیگر انسان‌ها برتری داده و این برتری باعث جنگ و دشمنی و در نهایت هلاکت انسان‌ها می‌شود که این با حکمت و رحمت الهی سازگاری ندارد.( امانی، میثم (بهمن ۱۳۸۶). «نبوت در نگرش محمد بن زکریا رازی». اطلاعات حکمت و معرفت. ااطلاعات (۱۱): ۷۱ ۱۳ ). وی رسماً دست به تالیف کتابهائی در نقد دین  زد . کتابهای زیر به وی مستند است:
«فی النبوات» که دیگران به طعن و استهزاء، نام آن را «نقض الأدیان» نهاده‌اند
«فی حیَلِ المُتَنَبّین» دیگران به طعن نام او را «مخارق الأنبیاء» گذاشته‌اند.
به گفتهٔ ابوریحان بیرونی، رازی نه تنها اسلام که تمامی مذاهب را تقبیح کرد. او تمامی کسانی را که از ابتدا ادعای پیغمبری کردند، شیادانی می‌دانست که در بهترین حالت، بیماری روانی داشته‌اند. وی همچنین قرآن را مجموعه‌ای از افسانه‌های سراسر تناقض می‌خواند که هیچ اطلاعات مفید و به دردبخوری ندارد.( GOODMAN, L.E (۱۹۹۵). “AL-RAZI”. THE ENCYCLOPAEDIA OF ISLAM . Vol. ۸ (۲nd ed. ed.). p. ۴۷۴-۴۷۷ )
ملاحظه می کنید که اینگونه نظریات و اظهارات تند علیه دین طبعاً برای متکلمانی بخصوص کسی مانند ابوحاتم رازی  که از مکتب اسماعیلیان پیروی می کرده چه اندازه دشوار و غیر قابل هضم و تحمل بوده است. لذا عقائد زکریای رازی همان ایام خودش مورد انتقاد هم عصرانش درهمان محل اقامتش یعنی  ری و در رأس همه توسط ابوحاتم رازی یکی دیگر از دانشمندان برخاسته از آن دیار قرارگرفت.
البته انتساب انکار نبوت به رازی از سوی بسیاری از اساتید ودانشمندان از جمله مرحوم استاد مطهری مورد تردید قرارگرفته است. ایشان بعید میداند که رازی درآن مقطع تاریخی آنهم در ری درحضور مؤمنان ومتدینان منکر نبوت شود و بتواند درکمال احترام زیست نماید.
ولی به نظر ما می رسد که این موضوع از نقاط درخشان تمدن اسلامی در آن مقطع تاریخی است که مؤمنان از چنین تسامح وتحمل دینی برخورداربوده و فضای آزادی بیان و اظهار عقیده را برای اندیشمندان فراهم می ساختند. هرچند از همان روز افکار رازی مورد حمله علمی متفکران معاصر و متأخر از وی قرارداشته است.   ابوحاتم رازی (متوفای ۳۲۲) معاصر وی علاوه بر آنکه با زکریا مناظره حضوری داشته، در کتاب اعلام النبوه به نبرد با ابوبکر محمد بن زکریای رازی ( م۳۱۳)   داد سخن داده است و با نقل و نقد آرای وی که جانبدار عقل خودبنیاد و مستقل و مطلق است، تلاش کرده  تا نگرشی که تلفیق میان دین و ایمان و عقل باشد را اثبات کند. در مقدمه این اثر صدیق گرامی جناب آقای دکترغلامرضا اعوانی در وصف محتوای آن نوشته است: کتاب اعلام النبوه یکى از آن کتب استثنائى، نادر و بى‏نظیرى است که در آن دو فیلسوف، از دو نحله فکرى بسیار متفاوت، بلکه متضاد، با دو جهان بینى کاملاً مختلف با هم روبرو مى‏شوند، درباره مسائل و مباحث مختلف ما بعد الطبیعى، دینى، فلسفى و غیره گفتگو مى‏کنند، ادله یکدیگر را نقض مى‏کنند، براى اثبات مدعاى خود و ابطال دعاوى طرف دیگر ادله و براهین عقلى مى‏آورند و آنگاه خواننده منصف را به قضاوت و داورى فرا مى‏خوانند. [اعلام النبوه، مقدمه، تصحیح غلامرضا اعوانی، تهران، ۱۳۸۱ ص ۹].
ذبیح‌الله صفا از ۱۲ نفر که بر آرای رازی رد نوشته‌اند نام می‌برد(تاریخ علوم عقلی در تمدن اسلامی. ص۲۰۳ تا ۲۰۵).
 برخی ازاین انتقادات با تلخ گوئی همراه بوده است مثلاً ابن سینا که خود فیلسوف و نیز پزشک بود رازی را برای دخالت‌هایش در متافیزیک مورد نقد قرار می‌دهد. وی در بحثی دربارهٔ رازی به ابوریحان بیرونی می‌گوید:
«او عن محمدبن زکریا الرازی المتکلف الفضولی فی شروحه فی الالهیات وتجاوز قدره فی بسط الخراج والنظر فی الابوال والبرازات،لاجرم فضح نفسه وابدی جهله فیما حاوله ورامه»(ابن سینا ، الاسئله والاجوبه ، پرسش های ابوریحان بیرونی وپاسخ های ابن سینا ، باهتمام دکتر سید حسین نصر ودکتر مهدی محقق ، نشر انجمن آثار ومفاخر فرهنگی، ۱۳۸۴، ص۱۳)
«یا از محمد بن زکریای رازی که در متافیزیک دخالت می‌کند و بیش از شایستگی خود رفتار می‌کند. او باید به جراحی و آزمایش ادرار و مدفوع محدود شود – در واقع او خود را در معرض دید قرار داده و جهل خود را در این موارد نشان داده‌است.».
  یکی از افتخارات ادبیات اسلامی است که نشان از آزاداندیشی این مکتب و گفتگوهای علمی آن دارد. در رجال نجاشی گفتگوی دیگری ازدانشمندان همین مقطع تاریخی( سده چهارم) آمده بدین گونه که ابوالحسین سوسنجردی گفته است: من کتاب«الانصاف فی الامامه» ابن قِبه رازی را به بلخ نزد ابوالقاسم کعبی(رئیس معتزلیان) بردم. او ردّی بر آن به نام «المسترشد فی الامامه» نوشت. من آن را به «ری» آوردم و به ابن قبه نشان دادم. او کتابی به نام «المتشبث فی الامامه» در رد بلخی نوشت. من آن را به بلخ آوردم. بلخی کتابی به نام «نقض المتشبث» نوشت آن را به ری آوردم متأسفانه ابن قبه وفات کرده بود.( رجال نجاشی ، ابن قبه)
به هرحال اگرشهروندان از آزادی بیان برخوردارباشند شهر حالت فرهنگی به خود می گیرد و موجب رشد دانش در آن ناحیه می شود.  


0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگو شرکت کنید؟
نظری بدهید!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *