روشنگر قرن هشتم هجری در جهان اسلام را می توان ابوزید عبدالرحمن بن خلدون (۸۰۸ – ۷۳۲ هـ / ۱۴۰۶ – ۱۳۳۲ م) برشمرد، که مورخ، فیلسوف، اقتصاددان، سیاستمدار و معلمی مسلمان بود. او بالاخص پدر علم تاریخ و یکی از بنیانگذاران جامعه­شناسی محسوب است. مرتبه­اش به عنوان فیلسوف به مفهوم فنی کلمه، تقریباً به طور کامل تحت الشعاع شهرت وی در مقام جامعه­شناس و نظریه­پرداز تاریخ قرار گرفته است. در واقع او به یک تعبیر نسبت به فلسفه چندان خوشبین نبود و همچون کانت، فلسفه اولی (متافیزیک) را عبث می­انگاشت. مع­ذلک اظهاراتش علیه فلسفه از نظر فلسفی آنقدر برجسته است که هیچ طلبه فلسفی نمی­تواند آن را نادیده بگیرد.
شاهکار ابن خلدون که مورد ستایش بزرگترین جامعه شناسان جهان شده، فقط نسبت به  مقدمه اثر بزرگ اوست، که میتوان به نبوغش  پی برد.  اثربزرگ او همان کتاب العِبَر است که خود یک تاریخ جهانی است و در هفت مجلد تدوین شده، پیشگفتار این اثر که به مقدمه شهره است، کل مجلد اول را در بر می­گیرد و مبین نظریات مؤلف در ماهیت و روشهای بررسی تاریخ است. گویی صرفاً بر سبیل اتفاق بود که مقدمه موجد رشته­های جدید یعنی علم یا فلسفه تاریخ و جامعه­شناسی – قرار گرفته و بقیه اثر را تحت الشعاع قرار داده است. این تصور به خواننده دست می­دهد که ابن خلدون آرزو داشته مورخ بزرگی بشود لکن در عوض نظریه پرداز بزرگی در تاریخ از کار درآمد. در حقیقت “مقدمه”، گنجینه­ای از اطلاعات است، نوعی دائره المعارف به صورتی سهل الوصول. اطلاعاتی جالب توجه و غالباً آموزنده می­توان از این اثر در زمینه­های زیر به دست آورد: نجوم، هواشناسی، جغرافی، اقلیم شناسی، تاریخ، سیاست، اقتصاد، نژاد شناسی، مردم شناسی، علم تربیت، ادبیات، فقه اللغه، منطق، برهان جدلی، مابعد الطبیعه، عرفان، نبوت، روانشناسی، علم قوای روحی (نهان بینی، الهام گیری، غیب گویی، رؤیا)[۱] طب، قابلگی، موسیقی، کشاورزی، کیمیا، ستاره­شناسی، جادو[۲] و  غیره.
 
 
روشنگری سیاسی ابن خلدون در قرن هشتم، این بود که  نظریه خلافت را مورد بحث قرار داد و صریحاً “حکومت روحانی” را مردود دانست و در موقعی که مغولان در شرق آسیا سیطره خود را گسترده اند به صراحت خلافت اسلامی را قدرتی غیر روحانی شمرده و نوشته است: پایه قدرت خلیفه باید «شمشیر» و «قلم» باشد، شمشیر به معنی نیروی جنگی و نظامی خلافت و قلم، «دیوان» آن، یعنی تشکیلات و دستگاه کارگزاران کشوری ادارات و دوایر مالی و مالیاتی و چاپار دولتی و غیره… همچنین ابن خلدون گفته­های ماوردی و غزالی و دیگر فقیهان را که خلیفه باید حتماً از طایفه قریش باشد رد می­کند و می­گوید که فقیهان پیشین در این موضوع احادیث محمدی را به غلط تعبیر کرده­اند. ابن خلدون حتی صفات عالم بودن (به الهیات و فقه) و عدالت را در شناسایی خلیفه لازم نمی­شمارد. زیرا که نظر و ارزیابی این صفات توسط اشخاص ممکن است مورد بحث قرار گیرد. به عقیده ابن خلدون تنها شرط شناسایی امام یا خلیفه یا رییس باید صحت جسمانی و روحی و قدرت مدیریت او باشد. خلیفه یا پیشوا باید مدبر و امیری نیرومند و شایسته و آگاه به حکمرانی باشد. دانش الهیات چندان نقشی در مدیریت اجتماعی ندارد لذا از شرایط خلیفه دانش الهیات نمی باشد.
این اظهارات صریح سیاسی از یک دانشمند مسلمان در آن مقطع تاریخی نقش روشنگرانه ای داشته، زیرا توده مردم را در خصوص حاکمیت و حکمرانی به اندیشه و تأمل وامی‌داشته است.


[۱] . نظریات ابن خلدون در خصوص پدیده­های ناهنجار روانی، روان درمانی، بررسی اسرار نیروهای روحی یکی از بدیع­ترین فصول «مقدمه» را تشکیل می­دهد. (ترجمه انگلیسی Franz Rosenthal، جلد اول، صفحات ۲۴۵ – ۱۸۴). در خصوص نظریات ابن خلدون در باره عرفان، رجوع شود به:
            Miya Syrier, “Ibn Khaldum and Islamic Mysticism,” Islamic Culture, ۱۹۴۷, pp. 261-302.
                  در مورد نظریات او در باب نبوت، رجوع شود به:
            F. Rahman, Prophecy in Islam, London, 1958, pp. 115-8.
[۲] . ابن خلدون جادو را بخشی از علوم به حساب می­آورد، لکن بین جادوی سفید و سیاه فرق قائل است. کیمیاگری و علم احکام نجوم (ستاره­شناسی) بیشتر مورد تکذیب او بود تا قبول وی.


0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگو شرکت کنید؟
نظری بدهید!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *