شرح عرفانی زیارت امین الله

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا الْمُرْتَضَى الْإِمَامِ التَّقِیِّ النَّقِیِ‏ وَ حُجَّتِکَ عَلَى مَنْ فَوْقَ الْأَرْضِ وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرَى الصِّدِّیقِ الشَّهیدِ صَلاَهً کَثِیرَهً تَامَّهً زَاکِیَهً مُتَوَاصِلَهً مُتَوَاتِرَهً مُتَرَادِفَهً کَأَفْضَلِ مَا صَلَّیْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ أَوْلِیَائِکَ.

سنت زیارت در مکتب شیعه 

چندکلمه­‌ای پیرامون سنت زیارت در مکتب تشیع حضور سروران عزیز عرض می­کنم و سپس چند جمله درباره‌­ی زیارت امین الله. هر فرد شیعه لازم است معرفت کامل نسبت به سنت زیارت داشته باشد زیرا سنت زیارت یکی از سنن مسلّم شیعه می­باشد لذا می­‌بینیم علمای بزرگی از همان قرون اولیه در کنار آثار حدیثی، فقهی و تفسیری خود اقدام به تألیف کتاب­هایی درباره­‌ی زیارت کرده‌­اند مثلاً مرحوم جعفربن محمدبن جعفربن موسی ­بن مسرور متوفی به سنه­‌ی ۳۰۸ از راویان شیعه در قرن چهارم هجریست و از شاگردان محمدبن یعقوب کلینی و از اساتید شیخ مفید بوده است معروف به ابن قولِویه است که از فقهای صاحب فتوا دانسته شده و نظراتش در میان آراء مکاتب حدیثی و مکتب­های کلامی معرفی شده است ولی ایشان کتاب مستطابی تألیف کرد به نام کامل الزیارات که از چنان اعتباری برخوردار است که از نظر بسیاری از فقیهان هر یک از راویانی که در سلسله سند او قرار داشته باشند، موثق و معتبر می­دانند. همچنین شیخ طوسی، شیخ الطائفه در قرن پنجم بخش عمده‌­ی کتاب مصباح المتهجد خودش را به بخش زیارات اختصاص داده است. همچنین سیدبن طاووس، سید ابراهیم بن طاووس فقیه بزرگ حلّه در قرن هفتم کتاب مصباح الزائر و بالاخره شهید اول فقیه نام­دار شیعه در قرن هشتم کتاب المزار تألیف می­کنند. این­ها نشان دهنده اهمیت سنت زیارت در مکتب شیعه است.

 برای درک و معرفت کامل نسبت به سنت زیارت بایستی نسبت به مفهوم ولایت ولی الله معرفت پیدا کرد، تا این مفهوم درست درک نشود مفهوم زیارت درک نخواهد شد. همه می­دانیم که نقطه­‌ی تمایز تشیع با سایر مکاتب این است که در این مکتب وصول به کمال انسانی و سعادت دارین تنها و تنها از طریق تعلیم نیست بلکه در کنار آن ولایت ولی الله نقش اصلی را ایفا می­کند. ولایت صرفاً به معنی محبت نیست در این­جا ولایت صرفاً به معنی ولایت حقوقی محض نیست، ولایتی که نقش تربیتی دارد در کنار انجام اعمال صالحه، اتصال روحی انسان به جان و روح ولی الله است این اتصال و این ارتباط است که جان ما را تکامل می­بخشد و تعالی روحی می­دهد رابطه ولی الله و یا امام در تشیع با ما ابداً همانند رابطه یک دانشمند متفکر، فیلسوف، حکیم یا معلم نیست. یک متفکر یا حکیم مطالبی می­گوید و یا می­نویسد و ما از مطالب و تعلمیات او بهره­ می­بریم ولی رابطه ولی الله با ما چیزی بالاتر از این مطلب است. ولی الله با جان ما ارتباط برقرار می­کند و جان ما را دگرگون می­سازد.

در قرآن مجید در چند آیه­‌ی مشابه به یک مفهوم اشاره شده است یکبار در دعای حضرت ابراهیم (علیه السلام) است در سوره­‌ی مبارکه‌­ی بقره آیه‌­ی ۱۲۹ که از قول ابراهیم و اسماعیل (علیهم السلام) دعا می­کند: رَبَّنَا وَابْعَثْ فِیهِمْ رَسُولًا مِنْهُمْ یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِکَ وَیُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَهَ وَیُزَکِّیهِمْ إِنَّکَ أَنْتَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ، این دعای ابراهیم و فرزندش اسماعیل به درگاه خدا برای آیندگان از قوم خود و پیروان خود و فرزندان خود است که خدایا پیامبری برای آن­ها، شخصی را برای آن­ها، رسولی برای آن­ها بفرست که اولاً تلاوت آیات کتابت را بکنند و ثانیا تعلیم کتاب و حکمت کند و ثالثاً یُزَکِّیهِمْ یعنی آن­ها را تزکیه کند. عین همین تعبیر در آیه­‌ی ۱۵۱ هم آمده است: کَمَا أَرْسَلْنَا فِیکُمْ رَسُولًا مِنْکُمْ یَتْلُو عَلَیْکُمْ آیَاتِنَا وَیُزَکِّیکُمْ وَیُعَلِّمُکُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَهَ وَیُعَلِّمُکُمْ مَا لَمْ تَکُونُوا تَعْلَمُونَ، پیامبری برای شما فرستاده شد که آیات خدا را برای شما تلاوت کند و کتاب و حکمت آموزش بدهد وَیُعَلِّمُکُمْ مَا لَمْ تَکُونُوا تَعْلَمُونَ یعنی چیزهایی به شما بیاموزد که شما آن­ها را نمی­دانستید ولی در کنار این، مسئله وَیُزَکِّیکُمْ هم داشته باشید؛ سومین آیه در سوره ­ی آل­ عمران است، لَقَد مَنَّ اللَّهُ این­جا دیگر با یک امتنان است، لَقَد مَنَّ اللَّهُ عَلَى المُؤمِنینَ إِذ بَعَثَ فیهِم رَسولًا مِن أَنفُسِهِم یَتلو عَلَیهِم آیاتِهِ وَیُزَکّیهِم وَیُعَلِّمُهُمُ الکِتابَ وَالحِکمَهَ همین تعبیر آخرین بار در سوره‌­ی جمعه است، هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولًا مِنْهُمْ یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ وَیُزَکِّیهِمْ وَیُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَهَ این ۴ بار تعبیر یُزَکِّیهِمْ در کنار تعلیم کتاب و حکمت آمده در تمام این ۴ آیه که ملاحظه می­فرمایید فاعل فعل یُزَکِّیهِمْ، رسول الله است به یقین تزکیه­ای که رسول الله از انسان­ها می­کند چیزی غیر از تعلیم کتاب و حمکت است. تعلیم کتاب و حکمت یک مطلب مستقل است، عطف بیان و یا بیان همان مطلب نیست بلکه مطلب دیگریست.

اتصال به ولایت الهی

تزکیه رسول الله (ص) مستقیماً از ناحیه­‌ی پیغمبر انجام می­گیرد، نور هدایتی است که در صورت ارتباط و اتصال با جان و روح رسول الله در نفس آن­ها نور هدایت ایجاد می­گردد، این تزکیه از طریق اِعمال ولایت نبوی انجام می­گیرد که شعبه­‌ای از ولایت الهی­ست.  در سوره‌­ی مبارکه­‌ی کهف آیه­ی۷ خداوند میفرماید مَنْ یَهْدِ اللَّهُ فَهُوَ الْمُهْتَدِ وَمَنْ یُضْلِلْ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ وَلِیًّا مُرْشِدًا یعنی هر که خدا او را هدایت کند هدایت شده اما اگر خدا کسی را هدایت نکند لَنْ تَجِدَ لَهُ وَلِیًّا مُرْشِدًا دیگر ولایت الهی و وَلیِ رشد دهنده نخواهد داشت. ولایت الهی برای هدایت موجب رشد و تربیت انسان می­گردد، فضلای عالی قدر مستحضر هستند ولایت ولی الله فرازمانی­ست، زمان خاص ندارد و اختصاص به زمان حیات ولی الله ندارد چون رابطه‌­ی نازله­‌ی ولایت الله است. آیه ولایت که در سوره­‌ی مبارکه مائده آمده است را همه از حفظ میخوانیم که إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَرَسولُهُ وَالَّذینَ آمَنُوا الَّذینَ یُقیمونَ الصَّلاهَ وَیُؤتونَ الزَّکاهَ وَهُم راکِعونَ و به اتفاق آراء محدثین شیعه این آیه­‌ی شریفه یکی از آیاتِ دال بر فضیلت حضرت مولای متقیان علی(ع) است آنگاه که در حال رکوع انگشتر خود را به سائل می­دهد. این ولایت­ها در حقیقت یک ولایت است که رتبه‌­ی نازله­‌ی ولایت خداوند است، لذا زمانمند نیست یعنی نه مقطع خاصی دارد و نه برای زمان خاصی­ست و همیشه این ولایت مثل خود ولایت خداوند دائم است. ولایت نبوی و ولایت علوی که  ولایت ولی الله است، همیشه هست و اختصاص به زمان حیات آن بزرگواران ندارد انشاالله توضیح این مطلب بر اساس کلام شیخ خواهد آمد.این مقدمه برای این بود که ما بفهمیم زیارت یعنی چه؟ زیارت یعنی اتصال روح زائر به روح مزور، مزور ما ولی الله است در کنار مرقد مطهر ولی الله وقتی می‌­ایستیم، روحمان و جانمان را به روح او متصل باید ببینیم معنی زیارت این است زیارتی که عارفاً بِحَقِّهِ باشد.

زیارتی که به زیارت امین الله معروف است از نظر عالمان بزرگ شیعه در نهایت اعتبار می­باشد و در تمام کتاب­های زیارتی و مصباح­ها نقل شده، علامه مجلسی رحمه الله علیه فرموده: این زیارت از جهت متن و سند از بهترین زیارات است و باید در تمام روضه­‌های ائمه علیهم السلام بر آن مواظبت گردد، این کلمه­ ایست که علامه مجلسی درباره ­ی این زیارت آورده است.  این زیارت گذشته از اعتبار سندش محتوایش برای ما خیلی مهم است، نخست آموزش میدهد معرفت به ولی الله یعنی چه؟ بنابر مقدمه ای که عرض کردم معرفتی که بیانگر راز سنت زیارت است. در همان جمله‌­ی اول:

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

السَّلامُ عَلَیْکَ یَا أَمِینَ اللّهِ فِی أَرْضِهِ، سلام بر تو ای امین خدا در زمین، أَمِینَ اللّهِ فِی أَرْضِهِ یعنی چه؟ رساگر تمام و کمال مفهوم ولایت است و محال است این معنا را جز اصول تشیع، مکتبی برای ما معنی کند تا ما به اصول تشیع آگاه نباشیم کلمه‌­ی أَمِینَ اللّهِ فِی أَرْضِهِ را درک نمی­کنیم. امین الله در زمین یعنی چه؟ پاسخ این سوال در دو دسته از آیات شریفه‌­ی قرآنی نهفته است تمام این زیارت جمله به جمله اشاره به آیات قرآنی دارد که اگر کسی بخواهد این زیارت را تفسیر کند باید تسلط کامل به آیات قرآنی داشته باشد در همین کلمه دو دسته آیات نهفته است، دسته اول: مراسم جعل خلافت برای انسان است و گفت­گوی ملائکه با خداوند در سوره‌­ی مبارکه­‌ی بقره آیه­‌ی ۳۰ الی ۳۳ ، چهار آیه است:

 أعوذُ باللَّهِ مِنَ الشَّیطَان الرَّجیِم

وَإِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلَائِکَهِ إِنِّی جَاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَهً قَالُوا أَتَجْعَلُ فِیهَا مَنْ یُفْسِدُ فِیهَا وَیَسْفِکُ الدِّمَاءَ وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَنُقَدِّسُ لَکَ قَالَ إِنِّی أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ، اولاً از این آیه استفاده می­شود که این آیات مربوط به آغاز آفرینش انسان نیست، اصلاً خلقت انسان در این قضیه مفروغ عنه است. در آیات دیگر خلقت آدم را بحث کرده و این آیه بیان مراسم جعل انسان به عنوان خلیفه الله است و کاملاً پیداست که موضوع مقطعی و تاریخی نیست که مربوط به یک زمان خاص باشد و لذا نمی­توان این قضیه را با آدم ابوالبشر تنها منطبق نمود. کاملاً واضح است که آیه بیان­گر تعلق اراده­‌ی حق متعال بر قراردادن خلیفه‌ای بر روی زمین بطور مستمر و همیشگی است و از آیات بعدی این­طور مستفاد میشود که وقتی خدا این مطلب را به ملائکه اعلام می­کند نوعی اعتراض از ناحیه­‌ی ملائکه به خداوند عرضه می­شود با نوعی استفهام اعتراضی أَتَجْعَلُ فِیهَا مَنْ یُفْسِدُ فِیهَا وَیَسْفِکُ الدِّمَاءَ ، اعتراض آن­ها بر اصل جعل خلیفه نیست بلکه بر صلاحیت این خلیفه است، خدایا تو می­خواهی خلیفه بگذاری بگذار اما این انسان صلاحیت ندارد، اعتراض به صلاحیت انسان برای این سمت است، ملائکه می­گویند این مخلوق صلاحیت ندارد چون دارای شهوت و غضب است و چنین موجودی به دلیل صفات حیوانی که در او وجود دارد سِفکُ الدِّمَاءَ می­کند، فساد در ارض می­کند، خداوند می­فرماید ساکت باشید من چیزی می­دانم که شما نمی­دانید حالا آن چیز چیست؟ از خود آیات استفاده می­شود که وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ کُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلَائِکَهِ فَقَالَ أَنْبِئُونِی بِأَسْمَاءِ هَؤُلَاءِ إِنْ کُنْتُمْ صَادِقِینَ  قَالُوا سُبْحَانَکَ لَا عِلْمَ لَنَا إِلَّا مَا عَلَّمْتَنَا إِنَّکَ أَنْتَ الْعَلِیمُ الْحَکِیمُ آخر آیه این است قَالَ یَا آدَمُ أَنْبِئْهُمْ بِأَسْمَائِهِمْ عرضه‌­ی علمی کن ای آدم برای این­ها فَلَمَّا أَنْبَأَهُمْ بِأَسْمَائِهِمْ وقتی که آدم عرضه‌­ی علمی کرد و بر ملائکه علم آموخته‌­ی از خدا را عرضه کرد که چه فرا گرفتم، آن­ها به عظمت انسان و به قابلیتی که این موجود می­تواند با ولایت الهی تکامل یابد آگاه و قانع شدند.خداوند فرمود: أَلَمْ أَقُلْ لَکُمْ إِنِّی أَعْلَمُ ما لا تَعلَمون خدا می­فرماید: دیدید من چیزی می­دانم که شما نمی­دانید. از این آیات به وضوح استفاده می­شود که همیشه باید موجودی که حامل ولایت الهی باشد در روی زمین وجود داشته باشد این مطلب را حضرت مولا علی علیه السلام در قطعه‌­ای که توسط کمیل در نهج­‌البلاغه نقل شده بیان فرموده‌­اند.

درباب دعای کمیل

واقعاً جناب کمیل بن زیاد نخعی از اصحاب سرّ حضرت مولا بوده هر چه نقل کرده از حضرت مولا حتی حدیث یک سطری که نقل کرده، حامل اسراری است که به این زودی نمیشود فهمید، به اصطلاح ما طلبه‌­ها، امام اسرار عرفانی‌اش را به همه کس بیان نمی­کرده و ناقلانی مثل کمیل فقط این­ها را نقل کرده‌اند. همین دعای معروف کمیل را جناب کمیل نقل می­کند که : «من دیدم ایشان در سجده دعای بزرگی می­خواند، شب رفتم در منزل ایشان در زدم گفتم آمده‌­ام آن دعا را بفرمایید و من بنویسم؛ حضرت فرمودند چطور شد تو این­جا آمدی؟ گفتم آقا جان آیا من یکی از اصحاب سرّ شما نیستم؟ من دوست صمیمی سابقه‌­دار شما نیستم؟ حضرت فرمود چرا بیا داخل، رفتم داخل منزل گفتند بنویس و شروع کردند.» در دعای کمیل معروف کلماتی وجود دارد که الان با این همه پیشرفت دانش الهیات این مفاهیم معنا کردنش ساده است اما باید در نظر داشت این مفاهیم در آن تاریخ بیان شده‌اند مانند مفهوم «فراق خدا» یعنی چه؟  فَکَیْفَ أَصْبِرُ عَلَىٰ فِرَاقِکَ  معنایش چه می­شود؟ در آن تاریخ چه کسی می­تواند این کلمه را بفهمد و تحمل کند؟ یا اینکه الهی صَبَرْتُ عَلى حَرِّ نارِکَ کَیْفَ اَصْبِرُ عَلى فِراقِکَ یعنی چه؟ فهم این مطلب چه­قدر درک می­خواسته در آن تاریخ؟

در حکمت ۱۴۷ نهج‌­البلاغه تفسیر همین آیه ای که عرض کرده آمده است، اللهمَ، اللهمَ به معنای استثناء است و دعا نیست چون در این­جا دنبال جمله‌­ی قبل است ، بَلَى لَا تَخْلُو الْأَرْضُ مِنْ قَائِمٍ لِلَّهِ بِحُجَّهٍ إِمَّا ظَاهِراً مَشْهُوراً وَ إِمَّا خَائِفاً مَغْمُوراً لِئَلَّا تَبْطُلَ حُجَجُ اللَّهِ وَ بَیِّنَاتُهُ وَ کَمْ ذَا وَ أَیْنَ أُولَئِکَ، بلی زمین از کسی که برای خدا با دلیل و برهان قائم باشد خالی نمی­ماند، حال یا آشکارا و مشهود و مشهور یا ترسان و ناشناخته مترجمین درست ترجمه نکردند، مَغْمُور یعنی ناشناخته و این بدین جهت است که دلیل­های روشن الهی از بین نرود ولی اینان چه کسانی هستند؟ چند نفراند؟ کجایند؟ چه افسوسی می­خورد حضرت مولا !

دسته­‌ی دیگری از آیات مربوط به عرض امانت الهی به زمین به آسمان به کوه­‌ها است که اینها قبول نمی­کنند و انسان می­پذیرد، إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَهَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَیْنَ أَنْ یَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الْإِنْسَانُ إِنَّهُ کَانَ ظَلُومًا جَهُولًا (سوره‌­ی مبارکه­‌ی احزاب آیه‌­ی ۷۲) خدا رحمت کند اساتید بزرگ گذشته‌­ی ما را سیدناالاستاد علامه طباطبایی در تفسیر مستطاب و شریف المیزان پس از تحقیق مفصل و جالبی درباره­‌ی این آیه در آخر نتیجه می­گیرد : فالمراد للامانت هی ولایه الالهیه امانت در این­جا ولایت الهی­ست، که این بعداً در ادبیات شیعه معنا شد یعنی چه؟ در ادبیات شیعه یعنی چه؟ شخصی که در مقابل مرقد ولی الله می‌­ایستد و می­گوید  السَّلامُ عَلَیْکَ یَا أَمِینَ اللّهِ فِی أَرْضِهِ، یعنی تمام این حقیقت را قبلاً پذیرفته است که خداوند خلیفه و امین در زمین دارد، خلیفه دارد که آن خلیفه، امین خدا در زمین است و صاحب این مرقد واجد امانت الهی در روی زمین است در این زیارت دنبال می­کنیم:

أَشْهَدُ أَنَّکَ جاهَدْتَ فِی اللّهِ حَقَّ جِهادِهِ، وَعَمِلْتَ بِکِتابِهِ، وَاتَّبَعْتَ سُنَنَ نَبِیِّهِ حَتّى دَعاکَ اللّهُ إِلى جِوارِهِ فَقَبَضَکَ إِلَیْهِ بِاخْتِیارِهِ، معنی شهادت، اعتراف به معرفت است یعنی من شناخت کامل دارم که تو تا در این دنیا بودی به وظیفه­‌ی حمل ولایت الهی عمل کردی یعنی سعی و تلاش برای هدایت انسان­ها انجام دادی حَتّى دَعاکَ اللّهُ إِلى جِوارِهِ تا خدا تو را به جوار خودش دعوت کرد، دعوت حق متعال به موجب یک آیه در قرآن امری­ست غیر مرگ‌­های عادی، مرگ­‌های عادی حسب نظر حکیمان یا طبیعی­ست و یا انخرامی که من الان بیان آن­ها را نه وقت دارم نه بنا دارم اما مرگ­‌هایی که به دنبال دعوت حق متعال است فقط برای نفوس خاصه­‌ای اتفاق می­افتد که به دعوت خداوند برای آن­ها جدایی از بدن پیش می­‌آید، آن افراد خاص که بسیار کم‌اند، نفوس مطمئنه هستند، یا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّهُ ارْجِعِی إِلى رَبِّکِ راضِیَهً مَرْضِیَّهً دعوت حق آن هم با خطاب ارْجِعِی إِلى رَبِّکِ به مقام إِلى رَبِّکِ همان مقام جوار خداوند است فَقَبَضَکَ إِلَیْهِ بِاخْتِیارِهِ، حَتّى دَعاکَ اللّهُ إِلى جِوارِهِ، دعوت به جوار خودش کرد و دنبالش عرضه میدارد فَقَبَضَکَ إِلَیْهِ بِاخْتِیارِهِ، روح تو را به سوی خود اختیار فرمود. اختیار مصدر باب افتعال و به معنی گزینش بهترین­‌ها است نه به معنای اختیار در مقابل اجبار پس فَقَبَضَکَ إِلَیْهِ بِاخْتِیارِهِ، یعنی گزینش بهترین کرد تو را به عنوان بهترین‌­ها، از این دنیا منتقل کرد و در جوار خویش جای داد هم اکنون تو در جوار پروردگار هستی در همین جمله اعتراف به معرفت معاد است یعنی من آگاهی دارم که مرگ نابودی نیست، یک دنیا عقائد در آن مستتر است.

 مرگ انتقال است از یک منزل به منزل دیگر مرگ یعنی رها کردن روح بدن را و باقی ماندن خودش در عالم برزخ تا روز حشر که دوباره متعلق به بدن شود اما اینکه کجا باقی­ می­ماند یک مطلب مهمی است که بستگی به  اعمال انسان­ دارد. درباره همان لحظه‌­ی مرگ بعضی روایات دارد، القَبرَ رَوضَهٌ مِن رِیاضِ الجَنَّهِ اَو حُفرَهٌ مِن حُفَرِ النّیرانِ و در بعضی از روایات دارد که المُوت رَوضَهٌ مِن رِیاضِ الجَنَّهِ اَو حُفرَهٌ مِن حُفَرِ النّیرانِ، اولیاء الله در جوار حق و دیگران حسب اعمال خودشان قرار میگیرند در باب شهدا «وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْیَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ» یا « وَلَا تَقُولُوا لِمَنْ یُقْتَلُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْوَاتٌ بَلْ أَحْیَاءٌ وَلَکِنْ لَا تَشْعُرُونَ»  شهدا به همان درجه­‌ای که اولیاء الله قرار دارند می­رسند و إِلى رَبِّکِ راضِیَهً مَرْضِیَّهً.

درس مهم زیارت امین الله

اهمیت زیارت امین الله این است که پس از تعلیم کامل معرفت ولی الله و بیان نقش ولایت یعنی درک اینکه صاحب این مرقد روحش امین خدا در روی زمین است و درک عملی معنای ولایت که اکنون آمده‌ام تا جان من به روح و نفس او متصل گردد و پس از تعلیم کامل  این زیارت و بیان نقش ولایت در زندگی معنوی ما به ما می‌­آموزد که حالا پس از این سعادت و اتصال معنوی پیدا کرده اید ، زیارت تحقق پیدا کرد. پس از ایجاد این ارتباط و اتصال مراقب باش که به قول عبدالرحمان جامی :

والی مصر ولایت، ذوالنون

آن به اسرار حقیقت مشحون

گفت در مکه مجاور بودم

در حرم حاضر و ناظر بودم

ناگه آشفته جوانی دیدم

نه جوان، سوخته جانی دیدم

لاغر و زرد شده همچو هلال

کردم از وی ز سر مهر سؤال

که: «مگر عاشقی؟ ای شیفته مرد!

که بدین گونه شدی لاغر و زرد؟»

گفت: «آری به سرم شور کسی‌ست

که‌ش چو من عاشق رنجور بسی‌ست»

گفتمش: «یار به تو نزدیک است

یا چو شب روزت از او تاریک است؟

گفت: «در خانهٔ اوی‌ام همه عمر

خاک کاشانهٔ اوی‌ام همه عمر»

گفتمش: «یک‌دل و یک‌روست به تو

یا ستمکار و جفاجوست به تو؟»

گفت: «هستیم به هر شام و سحر

به هم آمیخته چون شیر و شکر»

لاغر و زرد شده بهر چه‌ای؟

سر به سر درد شده بهر چه‌ای؟»

گفت: «رو رو، که عجب بی‌خبری!

به کزین گونه سخن درگذری

محنت قرب ز بعد افزون است

جگر از هیبت قرب‌ام خون است

هست در قرب همه بیم زوال

نیست در بعد جز امید وصال

آتش بیم دل و جان سوزد

شمع امید روان افروزد

الآن که رسیدی به مقام اتصال و روحت را به روح ولی الله متصل کرده‌ای در چنین حال قرب خاصی که پیدا کرده‌ای، وقت اظهار خواسته از خداوند است، چه باید بخواهی؟ حواست باشد موضوعات دنیوی بسیار کم و کوچک است، امام رضا(ع) و پدرش موسی بن جعفر باب الحوائج هستند، همه‌­ی این خانواده باب الحوائج‌اند، ولی ما باید بدانیم حاجت‌­های دینوی خیلی کوچک است دون شأن مقام قرب است که انسان این چیزها را بخواهد و خواسته‌­های مهم و اصلی این زیارت به ما می­گویند خواسته‌­های معنویست، خواسته‌­های تکاملِ نفسانی­ست که عبارت است از ۱۳ خواسته‌­ی پیاپی :

۱. اللّهُمَّ فَاجْعَلْ نَفْسِی مُطْمَئِنَّهً بِقَدَرِکَ

۲. راضِیَهً بِقَضائِکَ

۳. مُولَعَهً بِذِکْرِکَ وَدُعائِکَ

۴. مُحِبَّهً لِصَفْوَهِ أَوْلِیائِکَ

۵. مَحْبُوبَهً فِی أَرْضِکَ وَسَمائِکَ

۶. صابِرَهً عَلَى نُزُولِ بَلائِکَ

۷.  شاکِرَهً لِفَواضِلِ نَعْمائِکَ

۸. ذاکِرَهً لِسَوابِغِ آلائِکَ

۹. مُشْتاقَهً إِلى فَرْحَهِ لِقائِکَ

۱۰. مُتَزَوِّدَهً التَّقْوى لِیَوْمِ جَزائِکَ

۱۱. مُسْتَنَّهً بِسُنَنِ أَوْلِیائِکَ

۱۲. مُفارِقَهً لِأَخْلاقِ أَعْدائِکَ

۱۳. مَشْغُولَهً عَنِ الدُّنْیا بِحَمْدِکَ وَثَنائِکَ.

تمام این­ها مطالب بسیار عالی و خواسته­‌های معنوی­ست که اگر انسان چنین سعادتی پیدا کند که اتصال روحی به روح ولی الله برایش دست دهد از خدا بخواهد، خدایا این نفسی که الان متصل به این ولی الله در مقام قرب ولی الله است مورد عنایت خود قرار بده اللّهُمَّ فَاجْعَلْ نَفْسِی مُطْمَئِنَّهً بِقَدَرِکَ من از تو می­خواهم نفس مطمئنه‌­ی به قدر و راضیِ به قضا متأسفانه من وقتی ندارم که تشریح کنم قَدَر یعنی چه، قضا یعنی چه، خیلی بحث مهمی ا­ست؛ مُولَعَهً بِذِکْرِکَ وَدُعائِکَ، مُولَعَهً یعنی وَلَع، وَلَع خیلی بالاتر از عشق است، متأسفانه در ادبیات ما لفظ عشق آمده فقط در میان عرفان و عرفا آمده اما در قرآن لغت­‌های جالبی است مانند وُد ، حُب و در این دعا مُولَعَهً بِذِکْرِکَ من وَلَع داشته باشم به ذکر تو و دعای تو، وَلَع یعنی خوشم بیاید، عاشق باشم تو را صدا بزنم عاشق باشم ذکر تو را بگویم. چهارم مُحِبَّهً لِصَفْوَهِ أَوْلِیائِکَ من عاشقِ اولیاء پاک تو باشم، نفس مرا مُحِب قرار بده، حُب و محب از حبه است همان­طور که حبه در درون زمین فرو می­رود در درون دل محبت فرو می­رود، این همان کلمه یُحِبُهُم و یُحِبُونَ به این معنی که خداوند انسان­هایی را دوست دارد.

 من عرضم را تمام می­کنم انشاالله خداوند به شما توفیق دهد که از این به بعد اگر زیارت امین الله در کنار مرقد ثامن‌­الائمه برایتان پیش آمد همه عزیزانی که صدای مرا می­شنوید یادتان باشد مرا دعا کنید فقط از خدا عاقبت بخیری و از همه بالاتر معرفت و درک بخواهید. خدایا از جهالت ما را دور کن، پروردگارا ما را از جهالت دور کن، پروردگارا مشکل را از این آب و خاک برانداز، خدایا این ملت ملتِ تو و شیعه اهل بیت هستند، خدایا همه­‌ی این­ها را اهل معرفت اهل آگاهی اهل درک بالا و همه­‌ی این ۱۳ دعا را به حق این ولی الله­ی که ما ایرانیان مفتخر به میزبانی این بزرگ هستیم و خانه زاد او هستیم عنایت فرما. خدایا به حق این ولی الله این دعاها را برای همه­‌ی ما از زبان همه­‌ی ما من به درگاه تو عرض کردم انشاالله تو مستجاب می­فرمایی وَالسلامُ علیکُم و الرَّحمه اللهِ و بَرِکاتهُ.

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگو شرکت کنید؟
نظری بدهید!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *