بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا الْمُرْتَضَى الْإِمَامِ التَّقِیِّ النَّقِیِ وَ حُجَّتِکَ عَلَى مَنْ فَوْقَ الْأَرْضِ وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرَى الصِّدِّیقِ الشَّهیدِ صَلاَهً کَثِیرَهً تَامَّهً زَاکِیَهً مُتَوَاصِلَهً مُتَوَاتِرَهً مُتَرَادِفَهً کَأَفْضَلِ مَا صَلَّیْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ أَوْلِیَائِکَ.
سنت زیارت در مکتب شیعه
چندکلمهای پیرامون سنت زیارت در مکتب تشیع حضور سروران عزیز عرض میکنم و سپس چند جمله دربارهی زیارت امین الله. هر فرد شیعه لازم است معرفت کامل نسبت به سنت زیارت داشته باشد زیرا سنت زیارت یکی از سنن مسلّم شیعه میباشد لذا میبینیم علمای بزرگی از همان قرون اولیه در کنار آثار حدیثی، فقهی و تفسیری خود اقدام به تألیف کتابهایی دربارهی زیارت کردهاند مثلاً مرحوم جعفربن محمدبن جعفربن موسی بن مسرور متوفی به سنهی ۳۰۸ از راویان شیعه در قرن چهارم هجریست و از شاگردان محمدبن یعقوب کلینی و از اساتید شیخ مفید بوده است معروف به ابن قولِویه است که از فقهای صاحب فتوا دانسته شده و نظراتش در میان آراء مکاتب حدیثی و مکتبهای کلامی معرفی شده است ولی ایشان کتاب مستطابی تألیف کرد به نام کامل الزیارات که از چنان اعتباری برخوردار است که از نظر بسیاری از فقیهان هر یک از راویانی که در سلسله سند او قرار داشته باشند، موثق و معتبر میدانند. همچنین شیخ طوسی، شیخ الطائفه در قرن پنجم بخش عمدهی کتاب مصباح المتهجد خودش را به بخش زیارات اختصاص داده است. همچنین سیدبن طاووس، سید ابراهیم بن طاووس فقیه بزرگ حلّه در قرن هفتم کتاب مصباح الزائر و بالاخره شهید اول فقیه نامدار شیعه در قرن هشتم کتاب المزار تألیف میکنند. اینها نشان دهنده اهمیت سنت زیارت در مکتب شیعه است.
برای درک و معرفت کامل نسبت به سنت زیارت بایستی نسبت به مفهوم ولایت ولی الله معرفت پیدا کرد، تا این مفهوم درست درک نشود مفهوم زیارت درک نخواهد شد. همه میدانیم که نقطهی تمایز تشیع با سایر مکاتب این است که در این مکتب وصول به کمال انسانی و سعادت دارین تنها و تنها از طریق تعلیم نیست بلکه در کنار آن ولایت ولی الله نقش اصلی را ایفا میکند. ولایت صرفاً به معنی محبت نیست در اینجا ولایت صرفاً به معنی ولایت حقوقی محض نیست، ولایتی که نقش تربیتی دارد در کنار انجام اعمال صالحه، اتصال روحی انسان به جان و روح ولی الله است این اتصال و این ارتباط است که جان ما را تکامل میبخشد و تعالی روحی میدهد رابطه ولی الله و یا امام در تشیع با ما ابداً همانند رابطه یک دانشمند متفکر، فیلسوف، حکیم یا معلم نیست. یک متفکر یا حکیم مطالبی میگوید و یا مینویسد و ما از مطالب و تعلمیات او بهره میبریم ولی رابطه ولی الله با ما چیزی بالاتر از این مطلب است. ولی الله با جان ما ارتباط برقرار میکند و جان ما را دگرگون میسازد.
در قرآن مجید در چند آیهی مشابه به یک مفهوم اشاره شده است یکبار در دعای حضرت ابراهیم (علیه السلام) است در سورهی مبارکهی بقره آیهی ۱۲۹ که از قول ابراهیم و اسماعیل (علیهم السلام) دعا میکند: رَبَّنَا وَابْعَثْ فِیهِمْ رَسُولًا مِنْهُمْ یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِکَ وَیُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَهَ وَیُزَکِّیهِمْ إِنَّکَ أَنْتَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ، این دعای ابراهیم و فرزندش اسماعیل به درگاه خدا برای آیندگان از قوم خود و پیروان خود و فرزندان خود است که خدایا پیامبری برای آنها، شخصی را برای آنها، رسولی برای آنها بفرست که اولاً تلاوت آیات کتابت را بکنند و ثانیا تعلیم کتاب و حکمت کند و ثالثاً یُزَکِّیهِمْ یعنی آنها را تزکیه کند. عین همین تعبیر در آیهی ۱۵۱ هم آمده است: کَمَا أَرْسَلْنَا فِیکُمْ رَسُولًا مِنْکُمْ یَتْلُو عَلَیْکُمْ آیَاتِنَا وَیُزَکِّیکُمْ وَیُعَلِّمُکُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَهَ وَیُعَلِّمُکُمْ مَا لَمْ تَکُونُوا تَعْلَمُونَ، پیامبری برای شما فرستاده شد که آیات خدا را برای شما تلاوت کند و کتاب و حکمت آموزش بدهد وَیُعَلِّمُکُمْ مَا لَمْ تَکُونُوا تَعْلَمُونَ یعنی چیزهایی به شما بیاموزد که شما آنها را نمیدانستید ولی در کنار این، مسئله وَیُزَکِّیکُمْ هم داشته باشید؛ سومین آیه در سوره ی آل عمران است، لَقَد مَنَّ اللَّهُ اینجا دیگر با یک امتنان است، لَقَد مَنَّ اللَّهُ عَلَى المُؤمِنینَ إِذ بَعَثَ فیهِم رَسولًا مِن أَنفُسِهِم یَتلو عَلَیهِم آیاتِهِ وَیُزَکّیهِم وَیُعَلِّمُهُمُ الکِتابَ وَالحِکمَهَ همین تعبیر آخرین بار در سورهی جمعه است، هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولًا مِنْهُمْ یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ وَیُزَکِّیهِمْ وَیُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَهَ این ۴ بار تعبیر یُزَکِّیهِمْ در کنار تعلیم کتاب و حکمت آمده در تمام این ۴ آیه که ملاحظه میفرمایید فاعل فعل یُزَکِّیهِمْ، رسول الله است به یقین تزکیهای که رسول الله از انسانها میکند چیزی غیر از تعلیم کتاب و حمکت است. تعلیم کتاب و حکمت یک مطلب مستقل است، عطف بیان و یا بیان همان مطلب نیست بلکه مطلب دیگریست.
اتصال به ولایت الهی
تزکیه رسول الله (ص) مستقیماً از ناحیهی پیغمبر انجام میگیرد، نور هدایتی است که در صورت ارتباط و اتصال با جان و روح رسول الله در نفس آنها نور هدایت ایجاد میگردد، این تزکیه از طریق اِعمال ولایت نبوی انجام میگیرد که شعبهای از ولایت الهیست. در سورهی مبارکهی کهف آیهی۷ خداوند میفرماید مَنْ یَهْدِ اللَّهُ فَهُوَ الْمُهْتَدِ وَمَنْ یُضْلِلْ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ وَلِیًّا مُرْشِدًا یعنی هر که خدا او را هدایت کند هدایت شده اما اگر خدا کسی را هدایت نکند لَنْ تَجِدَ لَهُ وَلِیًّا مُرْشِدًا دیگر ولایت الهی و وَلیِ رشد دهنده نخواهد داشت. ولایت الهی برای هدایت موجب رشد و تربیت انسان میگردد، فضلای عالی قدر مستحضر هستند ولایت ولی الله فرازمانیست، زمان خاص ندارد و اختصاص به زمان حیات ولی الله ندارد چون رابطهی نازلهی ولایت الله است. آیه ولایت که در سورهی مبارکه مائده آمده است را همه از حفظ میخوانیم که إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَرَسولُهُ وَالَّذینَ آمَنُوا الَّذینَ یُقیمونَ الصَّلاهَ وَیُؤتونَ الزَّکاهَ وَهُم راکِعونَ و به اتفاق آراء محدثین شیعه این آیهی شریفه یکی از آیاتِ دال بر فضیلت حضرت مولای متقیان علی(ع) است آنگاه که در حال رکوع انگشتر خود را به سائل میدهد. این ولایتها در حقیقت یک ولایت است که رتبهی نازلهی ولایت خداوند است، لذا زمانمند نیست یعنی نه مقطع خاصی دارد و نه برای زمان خاصیست و همیشه این ولایت مثل خود ولایت خداوند دائم است. ولایت نبوی و ولایت علوی که ولایت ولی الله است، همیشه هست و اختصاص به زمان حیات آن بزرگواران ندارد انشاالله توضیح این مطلب بر اساس کلام شیخ خواهد آمد.این مقدمه برای این بود که ما بفهمیم زیارت یعنی چه؟ زیارت یعنی اتصال روح زائر به روح مزور، مزور ما ولی الله است در کنار مرقد مطهر ولی الله وقتی میایستیم، روحمان و جانمان را به روح او متصل باید ببینیم معنی زیارت این است زیارتی که عارفاً بِحَقِّهِ باشد.
زیارتی که به زیارت امین الله معروف است از نظر عالمان بزرگ شیعه در نهایت اعتبار میباشد و در تمام کتابهای زیارتی و مصباحها نقل شده، علامه مجلسی رحمه الله علیه فرموده: این زیارت از جهت متن و سند از بهترین زیارات است و باید در تمام روضههای ائمه علیهم السلام بر آن مواظبت گردد، این کلمه ایست که علامه مجلسی درباره ی این زیارت آورده است. این زیارت گذشته از اعتبار سندش محتوایش برای ما خیلی مهم است، نخست آموزش میدهد معرفت به ولی الله یعنی چه؟ بنابر مقدمه ای که عرض کردم معرفتی که بیانگر راز سنت زیارت است. در همان جملهی اول:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
السَّلامُ عَلَیْکَ یَا أَمِینَ اللّهِ فِی أَرْضِهِ، سلام بر تو ای امین خدا در زمین، أَمِینَ اللّهِ فِی أَرْضِهِ یعنی چه؟ رساگر تمام و کمال مفهوم ولایت است و محال است این معنا را جز اصول تشیع، مکتبی برای ما معنی کند تا ما به اصول تشیع آگاه نباشیم کلمهی أَمِینَ اللّهِ فِی أَرْضِهِ را درک نمیکنیم. امین الله در زمین یعنی چه؟ پاسخ این سوال در دو دسته از آیات شریفهی قرآنی نهفته است تمام این زیارت جمله به جمله اشاره به آیات قرآنی دارد که اگر کسی بخواهد این زیارت را تفسیر کند باید تسلط کامل به آیات قرآنی داشته باشد در همین کلمه دو دسته آیات نهفته است، دسته اول: مراسم جعل خلافت برای انسان است و گفتگوی ملائکه با خداوند در سورهی مبارکهی بقره آیهی ۳۰ الی ۳۳ ، چهار آیه است:
أعوذُ باللَّهِ مِنَ الشَّیطَان الرَّجیِم
وَإِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلَائِکَهِ إِنِّی جَاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَهً قَالُوا أَتَجْعَلُ فِیهَا مَنْ یُفْسِدُ فِیهَا وَیَسْفِکُ الدِّمَاءَ وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَنُقَدِّسُ لَکَ قَالَ إِنِّی أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ، اولاً از این آیه استفاده میشود که این آیات مربوط به آغاز آفرینش انسان نیست، اصلاً خلقت انسان در این قضیه مفروغ عنه است. در آیات دیگر خلقت آدم را بحث کرده و این آیه بیان مراسم جعل انسان به عنوان خلیفه الله است و کاملاً پیداست که موضوع مقطعی و تاریخی نیست که مربوط به یک زمان خاص باشد و لذا نمیتوان این قضیه را با آدم ابوالبشر تنها منطبق نمود. کاملاً واضح است که آیه بیانگر تعلق ارادهی حق متعال بر قراردادن خلیفهای بر روی زمین بطور مستمر و همیشگی است و از آیات بعدی اینطور مستفاد میشود که وقتی خدا این مطلب را به ملائکه اعلام میکند نوعی اعتراض از ناحیهی ملائکه به خداوند عرضه میشود با نوعی استفهام اعتراضی أَتَجْعَلُ فِیهَا مَنْ یُفْسِدُ فِیهَا وَیَسْفِکُ الدِّمَاءَ ، اعتراض آنها بر اصل جعل خلیفه نیست بلکه بر صلاحیت این خلیفه است، خدایا تو میخواهی خلیفه بگذاری بگذار اما این انسان صلاحیت ندارد، اعتراض به صلاحیت انسان برای این سمت است، ملائکه میگویند این مخلوق صلاحیت ندارد چون دارای شهوت و غضب است و چنین موجودی به دلیل صفات حیوانی که در او وجود دارد سِفکُ الدِّمَاءَ میکند، فساد در ارض میکند، خداوند میفرماید ساکت باشید من چیزی میدانم که شما نمیدانید حالا آن چیز چیست؟ از خود آیات استفاده میشود که وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ کُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلَائِکَهِ فَقَالَ أَنْبِئُونِی بِأَسْمَاءِ هَؤُلَاءِ إِنْ کُنْتُمْ صَادِقِینَ قَالُوا سُبْحَانَکَ لَا عِلْمَ لَنَا إِلَّا مَا عَلَّمْتَنَا إِنَّکَ أَنْتَ الْعَلِیمُ الْحَکِیمُ آخر آیه این است قَالَ یَا آدَمُ أَنْبِئْهُمْ بِأَسْمَائِهِمْ عرضهی علمی کن ای آدم برای اینها فَلَمَّا أَنْبَأَهُمْ بِأَسْمَائِهِمْ وقتی که آدم عرضهی علمی کرد و بر ملائکه علم آموختهی از خدا را عرضه کرد که چه فرا گرفتم، آنها به عظمت انسان و به قابلیتی که این موجود میتواند با ولایت الهی تکامل یابد آگاه و قانع شدند.خداوند فرمود: أَلَمْ أَقُلْ لَکُمْ إِنِّی أَعْلَمُ ما لا تَعلَمون خدا میفرماید: دیدید من چیزی میدانم که شما نمیدانید. از این آیات به وضوح استفاده میشود که همیشه باید موجودی که حامل ولایت الهی باشد در روی زمین وجود داشته باشد این مطلب را حضرت مولا علی علیه السلام در قطعهای که توسط کمیل در نهجالبلاغه نقل شده بیان فرمودهاند.
درباب دعای کمیل
واقعاً جناب کمیل بن زیاد نخعی از اصحاب سرّ حضرت مولا بوده هر چه نقل کرده از حضرت مولا حتی حدیث یک سطری که نقل کرده، حامل اسراری است که به این زودی نمیشود فهمید، به اصطلاح ما طلبهها، امام اسرار عرفانیاش را به همه کس بیان نمیکرده و ناقلانی مثل کمیل فقط اینها را نقل کردهاند. همین دعای معروف کمیل را جناب کمیل نقل میکند که : «من دیدم ایشان در سجده دعای بزرگی میخواند، شب رفتم در منزل ایشان در زدم گفتم آمدهام آن دعا را بفرمایید و من بنویسم؛ حضرت فرمودند چطور شد تو اینجا آمدی؟ گفتم آقا جان آیا من یکی از اصحاب سرّ شما نیستم؟ من دوست صمیمی سابقهدار شما نیستم؟ حضرت فرمود چرا بیا داخل، رفتم داخل منزل گفتند بنویس و شروع کردند.» در دعای کمیل معروف کلماتی وجود دارد که الان با این همه پیشرفت دانش الهیات این مفاهیم معنا کردنش ساده است اما باید در نظر داشت این مفاهیم در آن تاریخ بیان شدهاند مانند مفهوم «فراق خدا» یعنی چه؟ فَکَیْفَ أَصْبِرُ عَلَىٰ فِرَاقِکَ معنایش چه میشود؟ در آن تاریخ چه کسی میتواند این کلمه را بفهمد و تحمل کند؟ یا اینکه الهی صَبَرْتُ عَلى حَرِّ نارِکَ کَیْفَ اَصْبِرُ عَلى فِراقِکَ یعنی چه؟ فهم این مطلب چهقدر درک میخواسته در آن تاریخ؟
در حکمت ۱۴۷ نهجالبلاغه تفسیر همین آیه ای که عرض کرده آمده است، اللهمَ، اللهمَ به معنای استثناء است و دعا نیست چون در اینجا دنبال جملهی قبل است ، بَلَى لَا تَخْلُو الْأَرْضُ مِنْ قَائِمٍ لِلَّهِ بِحُجَّهٍ إِمَّا ظَاهِراً مَشْهُوراً وَ إِمَّا خَائِفاً مَغْمُوراً لِئَلَّا تَبْطُلَ حُجَجُ اللَّهِ وَ بَیِّنَاتُهُ وَ کَمْ ذَا وَ أَیْنَ أُولَئِکَ، بلی زمین از کسی که برای خدا با دلیل و برهان قائم باشد خالی نمیماند، حال یا آشکارا و مشهود و مشهور یا ترسان و ناشناخته مترجمین درست ترجمه نکردند، مَغْمُور یعنی ناشناخته و این بدین جهت است که دلیلهای روشن الهی از بین نرود ولی اینان چه کسانی هستند؟ چند نفراند؟ کجایند؟ چه افسوسی میخورد حضرت مولا !
دستهی دیگری از آیات مربوط به عرض امانت الهی به زمین به آسمان به کوهها است که اینها قبول نمیکنند و انسان میپذیرد، إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَهَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَیْنَ أَنْ یَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الْإِنْسَانُ إِنَّهُ کَانَ ظَلُومًا جَهُولًا (سورهی مبارکهی احزاب آیهی ۷۲) خدا رحمت کند اساتید بزرگ گذشتهی ما را سیدناالاستاد علامه طباطبایی در تفسیر مستطاب و شریف المیزان پس از تحقیق مفصل و جالبی دربارهی این آیه در آخر نتیجه میگیرد : فالمراد للامانت هی ولایه الالهیه امانت در اینجا ولایت الهیست، که این بعداً در ادبیات شیعه معنا شد یعنی چه؟ در ادبیات شیعه یعنی چه؟ شخصی که در مقابل مرقد ولی الله میایستد و میگوید السَّلامُ عَلَیْکَ یَا أَمِینَ اللّهِ فِی أَرْضِهِ، یعنی تمام این حقیقت را قبلاً پذیرفته است که خداوند خلیفه و امین در زمین دارد، خلیفه دارد که آن خلیفه، امین خدا در زمین است و صاحب این مرقد واجد امانت الهی در روی زمین است در این زیارت دنبال میکنیم:
أَشْهَدُ أَنَّکَ جاهَدْتَ فِی اللّهِ حَقَّ جِهادِهِ، وَعَمِلْتَ بِکِتابِهِ، وَاتَّبَعْتَ سُنَنَ نَبِیِّهِ حَتّى دَعاکَ اللّهُ إِلى جِوارِهِ فَقَبَضَکَ إِلَیْهِ بِاخْتِیارِهِ، معنی شهادت، اعتراف به معرفت است یعنی من شناخت کامل دارم که تو تا در این دنیا بودی به وظیفهی حمل ولایت الهی عمل کردی یعنی سعی و تلاش برای هدایت انسانها انجام دادی حَتّى دَعاکَ اللّهُ إِلى جِوارِهِ تا خدا تو را به جوار خودش دعوت کرد، دعوت حق متعال به موجب یک آیه در قرآن امریست غیر مرگهای عادی، مرگهای عادی حسب نظر حکیمان یا طبیعیست و یا انخرامی که من الان بیان آنها را نه وقت دارم نه بنا دارم اما مرگهایی که به دنبال دعوت حق متعال است فقط برای نفوس خاصهای اتفاق میافتد که به دعوت خداوند برای آنها جدایی از بدن پیش میآید، آن افراد خاص که بسیار کماند، نفوس مطمئنه هستند، یا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّهُ ارْجِعِی إِلى رَبِّکِ راضِیَهً مَرْضِیَّهً دعوت حق آن هم با خطاب ارْجِعِی إِلى رَبِّکِ به مقام إِلى رَبِّکِ همان مقام جوار خداوند است فَقَبَضَکَ إِلَیْهِ بِاخْتِیارِهِ، حَتّى دَعاکَ اللّهُ إِلى جِوارِهِ، دعوت به جوار خودش کرد و دنبالش عرضه میدارد فَقَبَضَکَ إِلَیْهِ بِاخْتِیارِهِ، روح تو را به سوی خود اختیار فرمود. اختیار مصدر باب افتعال و به معنی گزینش بهترینها است نه به معنای اختیار در مقابل اجبار پس فَقَبَضَکَ إِلَیْهِ بِاخْتِیارِهِ، یعنی گزینش بهترین کرد تو را به عنوان بهترینها، از این دنیا منتقل کرد و در جوار خویش جای داد هم اکنون تو در جوار پروردگار هستی در همین جمله اعتراف به معرفت معاد است یعنی من آگاهی دارم که مرگ نابودی نیست، یک دنیا عقائد در آن مستتر است.
مرگ انتقال است از یک منزل به منزل دیگر مرگ یعنی رها کردن روح بدن را و باقی ماندن خودش در عالم برزخ تا روز حشر که دوباره متعلق به بدن شود اما اینکه کجا باقی میماند یک مطلب مهمی است که بستگی به اعمال انسان دارد. درباره همان لحظهی مرگ بعضی روایات دارد، القَبرَ رَوضَهٌ مِن رِیاضِ الجَنَّهِ اَو حُفرَهٌ مِن حُفَرِ النّیرانِ و در بعضی از روایات دارد که المُوت رَوضَهٌ مِن رِیاضِ الجَنَّهِ اَو حُفرَهٌ مِن حُفَرِ النّیرانِ، اولیاء الله در جوار حق و دیگران حسب اعمال خودشان قرار میگیرند در باب شهدا «وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْیَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ» یا « وَلَا تَقُولُوا لِمَنْ یُقْتَلُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْوَاتٌ بَلْ أَحْیَاءٌ وَلَکِنْ لَا تَشْعُرُونَ» شهدا به همان درجهای که اولیاء الله قرار دارند میرسند و إِلى رَبِّکِ راضِیَهً مَرْضِیَّهً.
درس مهم زیارت امین الله
اهمیت زیارت امین الله این است که پس از تعلیم کامل معرفت ولی الله و بیان نقش ولایت یعنی درک اینکه صاحب این مرقد روحش امین خدا در روی زمین است و درک عملی معنای ولایت که اکنون آمدهام تا جان من به روح و نفس او متصل گردد و پس از تعلیم کامل این زیارت و بیان نقش ولایت در زندگی معنوی ما به ما میآموزد که حالا پس از این سعادت و اتصال معنوی پیدا کرده اید ، زیارت تحقق پیدا کرد. پس از ایجاد این ارتباط و اتصال مراقب باش که به قول عبدالرحمان جامی :
والی مصر ولایت، ذوالنون
آن به اسرار حقیقت مشحون
گفت در مکه مجاور بودم
در حرم حاضر و ناظر بودم
ناگه آشفته جوانی دیدم
نه جوان، سوخته جانی دیدم
لاغر و زرد شده همچو هلال
کردم از وی ز سر مهر سؤال
که: «مگر عاشقی؟ ای شیفته مرد!
که بدین گونه شدی لاغر و زرد؟»
گفت: «آری به سرم شور کسیست
کهش چو من عاشق رنجور بسیست»
گفتمش: «یار به تو نزدیک است
یا چو شب روزت از او تاریک است؟
گفت: «در خانهٔ اویام همه عمر
خاک کاشانهٔ اویام همه عمر»
گفتمش: «یکدل و یکروست به تو
یا ستمکار و جفاجوست به تو؟»
گفت: «هستیم به هر شام و سحر
به هم آمیخته چون شیر و شکر»
لاغر و زرد شده بهر چهای؟
سر به سر درد شده بهر چهای؟»
گفت: «رو رو، که عجب بیخبری!
به کزین گونه سخن درگذری
محنت قرب ز بعد افزون است
جگر از هیبت قربام خون است
هست در قرب همه بیم زوال
نیست در بعد جز امید وصال
آتش بیم دل و جان سوزد
شمع امید روان افروزد
الآن که رسیدی به مقام اتصال و روحت را به روح ولی الله متصل کردهای در چنین حال قرب خاصی که پیدا کردهای، وقت اظهار خواسته از خداوند است، چه باید بخواهی؟ حواست باشد موضوعات دنیوی بسیار کم و کوچک است، امام رضا(ع) و پدرش موسی بن جعفر باب الحوائج هستند، همهی این خانواده باب الحوائجاند، ولی ما باید بدانیم حاجتهای دینوی خیلی کوچک است دون شأن مقام قرب است که انسان این چیزها را بخواهد و خواستههای مهم و اصلی این زیارت به ما میگویند خواستههای معنویست، خواستههای تکاملِ نفسانیست که عبارت است از ۱۳ خواستهی پیاپی :
1. اللّهُمَّ فَاجْعَلْ نَفْسِی مُطْمَئِنَّهً بِقَدَرِکَ
2. راضِیَهً بِقَضائِکَ
۳. مُولَعَهً بِذِکْرِکَ وَدُعائِکَ
۴. مُحِبَّهً لِصَفْوَهِ أَوْلِیائِکَ
۵. مَحْبُوبَهً فِی أَرْضِکَ وَسَمائِکَ
۶. صابِرَهً عَلَى نُزُولِ بَلائِکَ
۷. شاکِرَهً لِفَواضِلِ نَعْمائِکَ
۸. ذاکِرَهً لِسَوابِغِ آلائِکَ
۹. مُشْتاقَهً إِلى فَرْحَهِ لِقائِکَ
۱۰. مُتَزَوِّدَهً التَّقْوى لِیَوْمِ جَزائِکَ
۱۱. مُسْتَنَّهً بِسُنَنِ أَوْلِیائِکَ
۱۲. مُفارِقَهً لِأَخْلاقِ أَعْدائِکَ
۱۳. مَشْغُولَهً عَنِ الدُّنْیا بِحَمْدِکَ وَثَنائِکَ.
تمام اینها مطالب بسیار عالی و خواستههای معنویست که اگر انسان چنین سعادتی پیدا کند که اتصال روحی به روح ولی الله برایش دست دهد از خدا بخواهد، خدایا این نفسی که الان متصل به این ولی الله در مقام قرب ولی الله است مورد عنایت خود قرار بده اللّهُمَّ فَاجْعَلْ نَفْسِی مُطْمَئِنَّهً بِقَدَرِکَ من از تو میخواهم نفس مطمئنهی به قدر و راضیِ به قضا متأسفانه من وقتی ندارم که تشریح کنم قَدَر یعنی چه، قضا یعنی چه، خیلی بحث مهمی است؛ مُولَعَهً بِذِکْرِکَ وَدُعائِکَ، مُولَعَهً یعنی وَلَع، وَلَع خیلی بالاتر از عشق است، متأسفانه در ادبیات ما لفظ عشق آمده فقط در میان عرفان و عرفا آمده اما در قرآن لغتهای جالبی است مانند وُد ، حُب و در این دعا مُولَعَهً بِذِکْرِکَ من وَلَع داشته باشم به ذکر تو و دعای تو، وَلَع یعنی خوشم بیاید، عاشق باشم تو را صدا بزنم عاشق باشم ذکر تو را بگویم. چهارم مُحِبَّهً لِصَفْوَهِ أَوْلِیائِکَ من عاشقِ اولیاء پاک تو باشم، نفس مرا مُحِب قرار بده، حُب و محب از حبه است همانطور که حبه در درون زمین فرو میرود در درون دل محبت فرو میرود، این همان کلمه یُحِبُهُم و یُحِبُونَ به این معنی که خداوند انسانهایی را دوست دارد.
من عرضم را تمام میکنم انشاالله خداوند به شما توفیق دهد که از این به بعد اگر زیارت امین الله در کنار مرقد ثامنالائمه برایتان پیش آمد همه عزیزانی که صدای مرا میشنوید یادتان باشد مرا دعا کنید فقط از خدا عاقبت بخیری و از همه بالاتر معرفت و درک بخواهید. خدایا از جهالت ما را دور کن، پروردگارا ما را از جهالت دور کن، پروردگارا مشکل را از این آب و خاک برانداز، خدایا این ملت ملتِ تو و شیعه اهل بیت هستند، خدایا همهی اینها را اهل معرفت اهل آگاهی اهل درک بالا و همهی این ۱۳ دعا را به حق این ولی اللهی که ما ایرانیان مفتخر به میزبانی این بزرگ هستیم و خانه زاد او هستیم عنایت فرما. خدایا به حق این ولی الله این دعاها را برای همهی ما از زبان همهی ما من به درگاه تو عرض کردم انشاالله تو مستجاب میفرمایی وَالسلامُ علیکُم و الرَّحمه اللهِ و بَرِکاتهُ.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگو شرکت کنید؟نظری بدهید!