میرزاحسین نایینی(م۱۳۵۵ق)
 
یکی از برجسته ­ترین چهره­های نظریه پرداز در میان علمای شیعه در قرن معاصر میرزا حسین نایینی است. ایشان در سامّرا نزد میرزای شیرازی و دیگر مجتهدان به تحصیل ادامه دادوسپس به درس آخوند خراسانی درنجف ملحق شد.
نایینی در اواخر دوران حیات خود در سامرا مُحَرِّرِ میرزا بود. در همین دوران است که نایینی با اندیشه­های سیاسی میرزا و سید جمال الدین اسدآبادی آشنا گشت. نایینی نزدیکترین مشاورآخوند خراسانی در زمینه انقلابِ مشروطیت بود. در خلال همین دوران است که نایینی کتاب مهم خود را درباره مشروطیت موسوم به “تنبیه الاُمَّه و تَنزیهُ المِلَّه” نوشت. نایینی این کتاب را در اثبات قانونی و مشروع بودن حکومت مشروطه و نامشروع بودن استبداد نگاشت. این کتاب که مورد تأیید و تقریظ آخوند خراسانی و ملاعبدالله مازندرانی قرار گرفته، بزرگترین تأثیر را بر روی افکارِ آزادیخواهان مذهبی گذاشته است و در جهان شیعه یکی از مهمترین کتاب­هایی است که در باره حکومت به رشته تحریر درآمده است.
میرزای نایینی در این کتاب به دفاع از اصول مشروطیت می­پردازد. فشرده عقاید او در این باره چنین است که می­گوید: باید در تشکیل هر حکومتی، «دو اصل زیر را رعایت کرد تا دست کم بتوان از آن کمالِ مطلوب» زیاد دور نیفتاد:
۱. وضع قانون. باید قوانینی وضع شود که ا ز یک سوی «حدود تسلُّط و تکالیف حاکم»، و از سوی دیگر «حقوق و آزادی افراد ملّت را مطابق موازین شریعت مُعین سازد به نحوی که نقض این مقررات و قوانین در حکم خیانت در امانت شمرده شود و عیناً همان مجازات خیانت در امانت را داشته باشد».
  ۲. نظارتِ عقلاء. باید هیأتی مرکب از خردمندان و دانایان کشور و «خیرخواهان ملت که به حقوق مشترکه بین الملل خبیر و به مقتضیات و شرایط حاکم بر سیاست عصر آگاه باشند» تشکیل گردد. و این هیأت در حقیقت همان مجلس نمایندگان ملت است. همه افرادِ «قوه مجریه باید تحت نظارت همین مجلس، و اعضای این مجلس تحت نظارت و اِشرافِ ملت»، باشند. به قول نایینی: «فُتور در هر یک از این دو مسئولیت، موجب بطلان حقانیت قوه مجریه، و مبدل شدن حقیقت ولایت و امامت به تحکُّم و خودکامگی متصدیان و مجریان خواهد شد و فساد رواج خواهد گرفت».
 در قانون اساسی مشروطیت هیچگونه ولایتی از سوی کسی بر مردم پیش بینی نشده بود و همه چیز به مردم وانهاده شده بود. گوئی رد پای اصل عدم ولایت شیخ انصاری به طور واضح در آن قانون مشهود بود.  علمای  مشروطه دیدگاه عدالت طلبانه، محدود کننده ظلم داشتند و تلقی آنها از مشروطه در این حد بود که سلطنت باید مقید و مشروط به قانون باشد و این را با مفاهیم دینی بسیار نزدیک می کردند. در مقدمه ای که آخوند خراسانی بر کتاب تنبیه الامّه نائینی نوشته، جمله بسیار قابل توجه و صریحی وجود دارد می نویسد:  ” اصول مشروطه، از اولیات شریعت قابل استخراج است” و این کتاب (تنبیه الامه) نمونه آن است.
اولین قانون اساسی ایران براساس نظریه فقهی مشروطه تنظیم شد. در قانون اساسی مشروطیت سه نهاد که درآن زمان محور اصلی قدرت در کشور بود به نوعی سهم از قدرت داده شده بود: سلطنت –مردم –روحانیت. سلطنت دارای قدرت بود ولی نه قدرت مطلقه .مردم از طریق مجلس اعمال قدرت و نظارت بر دولت می کردند. سهم روحانیت هم نظارت بر مغایر نبودن با قوانین اسلامی از طریق فقهای طراز بدون آنکه مقام و یا سمتی به هیچ صنف ویا طبقه ای داده شود.
با تدوین این قانون‌ که با روح شرع و الزمات زمان سازگار بود، می توان گفت فقه شیعه به حقوق جدید تبدیل و حقوق جدید ایران و در رأس همه قانون مدنی تدوین شد.  تدوین قانون‌های جدید و ایجاد نظام حقوقی یگانه امکانی بود که می‌توانست راه تحول اسلام و سازگاری آن با تحولات زمان را هموار کند. در این زمان علمای بسیاری درباره‌ی شیوه‌های حکومت،‌ اشکال‌هایی که بر تأسیس مشروطیت وارد می‌کردند و مشروعیت مشروطه، کتاب‌ها و رساله‌هایی نوشتند که مشهورترین آن‌ها « تنبیه الاُمَّه و تَنزیهُ المِلَّه» است. در کتاب نائینی حقیقت استعداد و مشروطیت دولت بحث شده است و حقیقت قانون اساسی و مجلس شورای ملی بیان شده و افزون بر آن مفهوم آزادگی و اسارت توضیح داده شده است. از دیدگاه وی دو نوع حکومت وجود دارد: حکومت استبدادی و حکومت مشروطه؛ که هر کدام شرایط خود را دارد.
از نظر نائینی تن دادن به استبداد درجه‌ای از شرک و پرستش غیرخداست،( محمدحسین نائینی، تنبیه الامه و تنزیه المله، ج۱، ص۸۵، به کوشش روح‌الله حسینیان، تهران، ۱۳۸۵ش.)
 اما استبداد منحصر به استبداد سیاسی نیست و استبداد دینی نیز وجود دارد. همان‌گونه که تن دادن به استبداد حاکمان در امور سیاسی و کشورداری «عبودیت» آنان است.(همان) گردن نهادن به تحکمات خودسرانۀ رؤسای مذاهب و ملل هم که به عنوان دیانت ارائه می‌دهند، عبودیت آنان است.(همان) نائینی نظر «بعض از علمای فن» را می‌ستاید که «استبداد را به سیاسی و دینی منقسم و هر دو را مرتبط به هم، حافظ یکدیگر و با هم توأم دانسته‌اند» و «روزگار سیاه ما ایرانیان» را دلیلی آشکار بر درستی این نظر می‌داند. (همان)
 گفته‌اند که منظور نائینی از «بعض از علمای فن» سید عبدالرحمان کواکبی است که ظاهراً اولین کسی است که استبداد را به دینی و سیاسی تقسیم کرده است  کواکبی زاده ۱۲۶۶ قمری در حلب، سوریه است. او  در جهان عرب به عنوان یک انقلابی بزرگ و آزادی‌خواه شناخته می‌شود و از اندیشمندان ضد استبداد بود که با سلطه عثمانیان بر سوریه مبارزه می‌کرد(همان/مقدمه وتعلیقات)

نائینی پس از یادآوری نقش و کارکرد تاریخی استبداد دینی که به گفتۀ او «حفظ شجرۀ خبیثۀ استبداد… به اسم دین بوده و هست، به مغالطه‌های مخالفان مذهبی مشروطیت اشاره می‌کند که برای فریب دادن مردم، دو اصل آزادی و مساوات را که سعادت و سرمایۀ امت ‌اند، به صورت‌های زشت جلوه‌گر ساختند و آزادی را «موهوم خوانده انده»،(همان/۱۰۰)
 نائینی در حملات خود به استبداد دینی و نقل قول از مخالفان مذهبی مشروطه از کسی نام نبرده، اما آنچه از آنان نقل کرده آشکارا شبیه آراء و نظرات شیخ فضل‌الله نوری و ادبیات رایج در لوایح اوست.(همان).
اقدام نایینی در تألیف کتاب تنبیه الامه را می توان یکی از گامهای روحانیت شیعه برای تحول جامعه تشیع بسوی تجدد دانست. هرچند چنانکه خواهیم دید این گام دنبال نشد وبا موانعی مواجه گشت.