روشنگری یک حزب نبود هرچندکه به نحو شبکه ای پیش می رفت وحتی یک مکتب هم نبود چون فلاسفه روشنگری یک دسته آموزه های مشترک نداشتند. میتوان آنرا یک جنبش دانست. روشنگران برنامه مشترک نداشتند ، ولی مسیر مشترک داشتند.

ایمانوئل کانت فیلسوف نامدار آلمانی در ۱۷۸۴ ازخودش می پرسد که آیا من در عصری روشن زندگی می کنم؟ منظور این است که آیا جنبش روشنگری به پیروزی نهایی رسیده است؟ وی در پاسخ به سئوال خود می‌گوید: خیر صرفا در عصری زندگی می کنم که روبسوی روشنگری دارد و تدریجا روشنائی بخش است.

درآغاز روشنگری در اروپا از مفهوم دموکراسی چندان سخنی در میان نبود. حتی بزرگانی از رهبران فکری این نهضت نظیر ولتر و دیدرو مشکلی با کارکردن برای حکومتهای مستبد نداشتند ولی آنان به سوء استفاده حکومتها از قدرت اعتراض وانتقاد می کردند، اما تغییر سیاسی بنیادینی پیشنهاد ندادند. هرچند در دل امید و انتظارشان قدرت بخشیدن به آنهائی بود که ولتر آنان را «عوام» یعنی توده مردم می نامید.

نکته مهم اینکه برای چهره های مختلف روشنگری می توان یک ویژگی عام معرفی کرد و آن اینکه آنان همگی درباره دین تعقل را با ارزش تر از عقیده می دانستند! . پیشکسوتان روشنگری به جز افراد معدودی اغلب دیندار بودند. اما در اکثر نقاط اروپا مخالف قدرت روحانیت بودند. آنان گوناگونی فرقه های دینی را دلیلی برای تسامح و رواداری دینی می دانستند و نه تعبد وتحمیل. آنان معتقد بودند که قدرت سیاسی روحانیت هم به ضرر دین است و هم به ضرر زندگی مردم.

انقلابیون فرانسه پس از پیروزی الهه اتین را درکلیسای نوتردام برتخت نشاندند. اتین یعنی خرد و عقل و ظاهرا نام آتن مرکز یونان هم از همین نام گرفته شده است. این تاریخ را برخی لحظه پیروزی نهضت روشنگری می دانند. از آن به بعد عده‌ای  خداباور طبیعی بودند یعنی معتقد بودند که با کمک استدلال می توان وجود خدای آفریننده را اثبات کرد اما نه خدائی را که درتاریخ بشر دخالت می کند یا از طریق متون مقدس وحی نازل می کند و نماینده او و تنها مفسر متون مقدس روحانیت است.


0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگو شرکت کنید؟
نظری بدهید!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *