با انتشار کتاب روح القوانین منتسکیو روحانیون مسیحی به رغم اقبال عامه مردم، به مخالفت برخاستند و در خاموش کردن جرقه ها بلکه شعله های نورافشان وتاثیرگذاری روزافزون این کتاب  نهایت تلاش خودرا به خرج دادند.مخالفت روحانیت مسیحی با این کتاب امری طبیعی وبسیار هوشمندانه بود. زیرا روحانیت مسیحی آنروز درواقع خود را نه تنها مفسر بلکه متولی دین می دانستند و به دیگر سخن اختیاردار امور مردم وسوار بر مردم بودند و به تمام جزئیات زندگی مردم اعم از حوزه خصوصی وعمومی جامعه به نام دین دخالت می کردند. خودشان خواسته ها وفرامینی را مقرر میداشتند ونام قانون برآن می نهادند  وهمان گونه که می خواستند آنرا اجرا می کردند و متخلفان از دستوراتشان را به محاکم فرمایشی وساخته و پرداخته خودشان می کشاندند وآنانرا  به سیخ و درفش می‌کشیدند، به نام خدا می کشتند، می‌سوزاندند، به سیاه چالهای زندان می افکندند  اینان درک کرده بودند که چنانچه افکارمنتسکیو ومحتوای این کتاب درمیان مردم جا بیفتد بیداری و روشنی آنان حتمی است و به هرحال با مقاومت عامه روبرو خواهند شد.
دانش حقوق درآنروز بیش از امروز با فلسفه وافکار و مکاتب حکیمان نزدیک بود. امروزه لااقل در کشور ما متاسفانه روز بروز افکار فلسفی وحکمی از آموزش حقوق فاصله گرفته است. اگر استادی که با مباحث فلسفی آشناست مطلبی فلسفی سر کلاس مطرح کند دانشجویان کاملا اظهار بی اطلاعی می کنند،  درحالی که به نظر اینجانب درشکوفائی تمام رشته های حقوق به ویژه حقوق عمومی ، علوم عقلی واندیشه های فلسفی می‌تواند بسیار موثر باشد.
مونتسکیو تحت تاثیر تعلیمات ارسطوحکیم یونانی نظامهای سیاسی را به سه نوع تقسیم می کند : جمهوری ، پادشاهی ، استبدادی  ( De l, esprit des lois , ed G.True(Paris Payaot 1945 ) P. 3.2).
سپس برای هریک از اقسام فوق ویژگیهائی بیان می کند . میگوید: دردولت استبدادی فرمان حاکم حکومت می کند وپشتیبان او نه قانون بلکه دین یا عرف است. دردولت پادشاهی ، حکومت را هئیت حاکمه ای از صاحب منصبانی که رتبه ای متفاوت دارند اداره می کنند . در جمهوری تمام شهروندان نیاز به فراگیری ارزش های مدنی دارند و باید برای انجام وظایف عمومی تعلیم ببینند.
ویژگی مسلط دردولت جمهوری فضیلت است ،اما ویژگی غالب دردولت پادشاهی افتخاروغرور و دردولت استبدادی ترس است.( همان ، ۳/۲)
 منظور منتسکیو این است که مردم دردولت جمهوری به دلیل فراگیری ارزشهای مدنی بالضروره باید فضیلت مند بشوند و درحکومت پادشاهی برای آنکه حاکم به راحتی عمل کند باید مردم را به افتخار و غرور سرگرم کند و در حکومت استبدادی نیز باید آنان را بترساند تا از او اطاعت کنند.
به نظر منتسکیو اهمیت تفکیک قوا این است که بهترین سپر در برابر استبداد و تامین کننده آزادی برای شهروندان است. اما آزادی به نظر وی به معنای رهائی از همه قیود نیست. آزادی به نظر او عبارت است از «توانائی انجام دادن هرچه باید اراده کنیم ومجبور نبودن به انجام دادن کارهائی که آنها را اراده نکرده ایم (همان ۱۱.۳)
منتسکیو خداپرست بود ولی به وجود خدای خیر خواهی معتقد بود که واضع قانون طبیعی و فطری است و به انسان اختیار داده تا ازآن قانون پیروی و یا آنرا نقض کند. او از الحاد بیزار بود برای او تصور جهان بدون خدا بسیار وحشتناک بود ولی در بخش عمده زندگیش چندان به آموزه های کاتولیک مقید نبود.
منتسکیو طبق اصول کلی جامعه شناختی به رابطه تنگاتنگ میان نهادهای اجتماعی با محیط زیست مادی باور داشت لذا معتقد بود که مسیحیت کاتولیک دین مناسبی است برای مردم فرانسه است ولی برای مردم انگلیس آیین پروتستان مناسب تراست.
جالب اینکه منتسکیو مدافع جدی تسامح وتساهل در همه جوامع  بود ، وباوجود آنکه دراواخر عمر با کلیسای کاتولیک آشتی کرد به همسرش همیشه اجازه می داد آیین پروتستان را که درآن پرورش یافته بود حفظ کند.


0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگو شرکت کنید؟
نظری بدهید!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *