پیدایش نظریه پردازی های سیاسی کلامی- فقهی
 فقیهان و متکلمان اهل سنت، نظریه حکومت دینی تحت عنوان خلافت و دولت­داری را رفته رفته در طی چند قرن تدوین کردند و در انجام این مقصود تنها امکان داشتند اساس نظریات خود را بر احکام اخلاقی و تشریعی قرآن مبتنی سازند. دراین مقطع بود که مکتبهای کلامی به نظریه پردازی پرداختند.  البته با توجه به اینکه نوعی حاکمیت قبلاً شکل گرفته بود، نظریه پردازان سیاسی هم راهی جز توجیه حاکمیت موجود راه دیگری نداشتند، هرچند که خردگرایان آنان اعتراضات خود را هم گاه و بیگاه مطرح می کردند و به روشنگری می پرداختند.
 
گفتار اول: مکتب سیاسی فقیهان ومتکلمان معتزلی:
نخستین مایه­های نظام سیاسی و فکری دولت اسلامی، در مدت سی سال زمان خلافت مأمون و معتصم و واثق (۱۹۸ – ۲۳۲ هـ) توسط معتزلیان به وجود آمد و مکتب رسمی زمامداری شد. معتزله اغلب ایرانی بودند برای عقل اعتبار اوّلی قایل بودند و وحی و احکام شرعی را در درجه دوم آن قرار می­دادند.
گذشته از این، در غالب موارد، مکاتب وابسته به تسنن در این امر به خصوص با معتزله متفق بودند. (که البته وجه تمییز معتزله را از فرق دیگر در کتاب اینجانب تحت عنوان مطالعات تطبیقی در فلسفه اسلامی، انتشارات خوارزمی، تهران ۱۳۷۹ مطالعه خواهید فرمود). واقعیت آن است که دو اصل از پنج اصلی که مکتب اعتزال را از دیگر مکاتب متمایز می­سازد اصولی هستند که به طور مستقیم، موضع گیری سیاسی خاصی را بیان می­کنند.
اصل “المنزله بین المنزلتین” که قدیمی­ترین و شاید بدیع ترین اصل معتزله بوده و مربوط است به حالت مسلمانی که گناه کبیره مرتکب می­شود، مستقیماً از نتایج نظام سیاسی حاصل شده است. این اصل در واقع بدین جهت مطرح شد که افرادی تحت شعار دینداری هر مسلمانی که مرتکب گناهی می شد از او بکلی فاصله می گرفتند و او را ناخودی میدانستند و از جامعه مسلمین جدا می کردند. متکلمین معتزلی گفتند مسلمانی که گناهکار است نباید یهودی و مسیحی یا کافر محسوب ­گردد، فقط در طبقه فاسقان جای می­گیرد و می­تواند پس از توبه واقعی و پایدار و تحمل مجازات شرعی (حد و یا تعزیر)  به جامعه مسلمین برگردد.
اصل دوم که شامل تکلیف «امر به معروف» و «نهی از منکر» است اصلی است کاملاً  سیاسی زیرا اصولاً تشکیل حکومت و کلیه تنظیمات آن از فروع و شاخه-های امر به معروف است. اجرای حدود شرعیه و به طور کلی کلیه امور حسبیه از شئون امر به معروف است.  این اصل، دو رویه دارد یعنی هم می­تواند شورش مسلحانه «خروج» را علیه قدرت ناحق و مستبد توجیه کند و هم به صاحب قدرت امکان می­دهد که به نام سنت، هر نوع جنبش مخالفی را «بدعت» شمرده و همانطور که بارها پیش آمده، آن را سرکوب کند. چنان که معتزلیان در دوره­ای که قدرت دولت را در دست داشتند، احمد بن حنبل و بسیاری دیگر از سنت گرایان مانند حارث بن مسکین(مالکی) و بویطی (شافعی) را فدای افراط و مبالغه در مذهب و خشونت سیاسی خود کردند. دیری هم نپایید که با خارج شدن دولت خلافت از دست ایرانیان و بر سر کار آمدن متوکل، خود معتزله نیز فدای همان افراط و همان خشونت گردیدند. همه مستند به اصل امر به معروف ونهی از منکر بود.
افتادن زمام دولت در دست فقیهان اهل تسنن در زمان خلیفه متوکل (۲۳۲ – ۲۴۷)، و اجرای اصل حکم امر به معروف و نهی از منکر به وسیله دولت او باعث چنان جنایات و ویرانی­هایی شد که هنوز به خاطر آن متوکل را لعن می­کنند. عملکرد این اصل در مسیر طرفداری شدید از دولت و اطاعت سیاسیِ چشم بسته از خلیفه به خاطر وحدت دنیای اسلامی یا امپراطوری آن، به جایی کشید که سبب شد حتی بنیان گزار مکتب حنبلی و حداقل رهبران مکتب جدید آن و مردم به اصل «امر به معروف» هم سوءظن پیدا کنند وخوش بین نباشند. از این رو حنبلیان به عنوان عکس العمل، اصولاً اجرای امر به معروف و نهی از منکر را موجب بروز شورش و تفرقه در میان دولت و امت اعلام کردند.


0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگو شرکت کنید؟
نظری بدهید!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *