1. جریان فدک  واقعه ایست که  با قطع نظر از حواشی آن حسب مدارک معتبرتاریخی اصل وقوع  جریان ، مسلم است  حسب روایت ناقلان آثار وراویان اخبار قضیه ازین قراربوده : مزرعه ای در ۱۶۰ کیلومتری مدینه که درتصرف کارگران و زارعین زهرای اطهر (ع)  بود. پس از رحلت رسول الله (ص) به دستور خلیفه اول تصرف شد و از دست ایشان خلع ید صورت گرفت.[۱]
  2. فاطمه اطهر(ع) شخصا برای احقاق حق  به مسجد که محل اجتماعات شهر مدینه بود رفتند و رسما رییس وقت قدرت را به دادخواهی طلبیدند. او هم حاضر شد و مطالب بسیار مهمی از سوی زهرای اطهر(ع) مطرح شد و سرانجام برای حقانیت مدعای خویش اقامه دلیل فرمود.[۲]
  3.  این قضیه هرچند از جهات مختلف قابل تأمل است . ولی از همه بالاتر اصل قضیه می‌باشد که با سئوال بسیار واضحی روبروست. سئوال این است  که راز اهتمام  و دغدغه خاطر و پیگیری سرسختانه زهرای اطهر(ع) و همسرش علی(ع)  نسبت به موضوع  مزبور چه بوده است؟. چرا زهرای اطهر برغم رنجوری، افسردگی و سوگواری در غم جانکاه رحلت پدرش، رسول الله(ص)  به چنین اقدامی مبادرت می کند؟ فاصله زمانی رفتن ایشان به مسجد و ایراد خطابه دفاعیه با زمان وفات آن حضرت بسیار کوتاه است و بنابراین نشان دهنده شرایط جسمانی بسیار سخت و غیر طبیعی ایشان است. این اقدام در چنین شرایط جسمانی ، جز برای مقصد و هدفی بسیار ارزشمند توجیه دیگری ندارد.
  4. ساده انگاری است که  انگیزه های مادی یعنی صرفا باز پس گرفتن مالی از اموال دنیا را هدف و مقصود این اقدام دانست. چرا که هیچکس زندگانی زاهدانه علی و زهرا (ع) را نمی‌تواند منکر شود. حضرت مولا(ع) در نامه به عثمان بن حنیف اشاره ای به زهد خود می کند ومی فرماید:

الا وان امامکم قد اکتفا من دنیاه بطمریه ومن طعمه بقرصیه……فوالله ماکنزت من دیاکم تبرا، ولاادخرت من غنائمکم وفرا ولا اعددت لبالی ثوبی طمرا ولا حزت من ارضها شبرا ولا اخذت منه الا کقوتِ اتانٍ دبره ولهی فی عینی اوهی واهون من عفصه مقره [۳]

آگاه باشیدکه امام شما از دنیایش به دوپیراهن کهنه وبه دوقرص نان اکتفا کرده است …..به خدا سوگند که من نه شمش طلائی از دنیای شما اندوخته ام و نه از غنیمتهای آن ثروتی فراورده ساخته‌ام و نه برای این پیراهن کهنه‌ام تن پوش دیگری فراهم کرده‌ام . 

وانگهی حسب نقل منابع معتبر مزرعه فدک که به صلح اهل خیبر نصف نخیل آن تقدیم رسول الله(ص) شده بود[۴] با نزول ایه شریفه وات ذاالقربی حقه آنحضرت به زهرای اطهر(ع) بخشیده بودند و به نظر می رسد که در زمان رسول خدا(ع) مدتها در ید فاطمه بوده و منافع آن به ایشان واصل می شده، ولی هرگز در زندگی زاهدانه خانه علی(ع) تغییری دیده نشده است. آنان به گزارش ابن عباس در قضیه نزول سوره هل اتی[۵] در پاسخ درخواست مسکین و یتیم و اسیر نان موردنیاز خود را به آنان دادند. علامه طباطبائی جمله علی حبه را چنین تفسیر کرد اند:    

«و المراد بحبه توقان النفس إلیه لشده الحاجه، و یؤید هذا المعنى قوله تعالى: «لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ»: آل عمران: ۹۲.»

و منظور از “حب طعام” اشتیاق و اشتهاى زیاد به طعام است، به خاطر شدت احتیاج به آن، مؤید این معنا آیه شریفه‏” لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ” است‏ .[۶]  چگونه می توان برای کسی که صاحب مزرعه فدک با درآمد خرمای بسیار قابل توجه است، برای نان شب چنین محتاج باشد ، جز اینکه این خانواده هرگز نگاهشان به مال دنیا جز انفاق وایثار هدف دیگری ندارند.

وبقول سعدی :

قراربرکف آزادگان نگیردمال                  نه صبر دردل عاشق نه آب در غربال [۷]

این خانواده از هرچه رنگ تعلق پذیرد آزادند، بنابراین اگر در این شرایط حساس برای مال دنیا با رییس قدرت مستقیما درگیر می‌شوند مقصد و مقصودی دیگر دارند و نه جلب مال وثروت اندوزی.

درهمین نامه خطاب به عثمان بن حنیف می نویسد: بلی کانت فی ایدینا فدک من کل مااظلته السماء فشحت علیها نفوس قومٍ وسخت عنها نفوس قوم آخرین ، ومااصنع بفدک وغیر فدک وغیر فدک والنفس مظانها فی غدٍ جدث [۸]

آری ما را از هرچه زیر این آسمان است ، تنها فدکی بود که برخی برآن هم بخل ورزیدند وبدان چشم دوختند وبرخی دیگرسخاوتمندانه ازآن چشم پوشیدند.مرا با فدک وغیر فدک چه کار درحالی که فردا جایگاه این تن حانه گوراست.   

  • به نظر میرسدکه آنچه دغدغه زهرای اطهر وهمسرش علی (ع) را تشکیل می داده امور زیر میتواند باشد:

الف – احترام به اصل مالکیت از رئوس برنامه های اسلامی است . پشتوانه مالکیت در زندگی اجتماعی مردم پس از تشکیل مدینه ، حمایت قدرت مرکزی است ونه قدرت های شخصی مالکین ، که در زمان قبل از تشکیل مدینه چنان بوده است. قبل از تشکیل مدینه تنها حدود توان وقدرت اشخاص بود که میتوانستند ازاموال واعراض خود حمایت ومحافظت کنند. لذا «غارت» وبدست آوردن ثروت ازین رهگذر گوئی امری طبیعی وشاید در روزگاری قانونی ومشروع بوده است.

قوم مقتدرتر که می توانست با فرستادن نیروهای خود به قوم ضعیف‌تر اموال آنها را به غنیمت تصاحب می کرد پیران آنان را می کشت وکودکان وزنان آنان را برده می‌ساخت. اما از ویژگیهای تشکیل مدینه آن بود ، که مالکیت اشخاص نه تنها تحت محافظت مالکان که تحت حمایت قدرت مرکزی مدینه قرار می گرفت. تجاوز ، سرقت وغصب وتصرف عدوانی گناه وجرم شناخته می شود وقدرت مرکزی مرتکب را مجازات می کرد و مال را به مال باخته بر می‌گرداند.

اینک دغدغه زهرای اطهر (ع) این است که زمانی که هنوز صدای پدر بزرگوارش بگوش می‌رسد که با تشکیل مدنیت مدینه در خطبه حجه الوداع فرموده است :  «فَإِنَّ دِمَاءَکُمْ وَ أَمْوَالَکُمْ عَلَیْکُمْ حَرَامٌ ……..أَلَا وَ مَنْ کَانَتْ عِنْدَهُ أَمَانَهٌ فَلْیُؤَدِّهَا إِلَى مَنِ ائْتَمَنَهُ عَلَیْهَا فَإِنَّهُ لَا یَحِلُّ دَمُ امْرِئٍ مُسْلِمٍ وَ لَا مَالُهُ إِلَّا بِطِیبَهِ نَفْسِهِ» [۹] خونهایتان واموال هریکتان بردیگری حرام است …. آگاه باشید هرکس امانتی از دیگری نزدش موجوداست باید برگرداند زیرا خون دیگری ونیز مال انسان مسلمان بدون اذن ورضایت خاطرش بردیگری حلال نیست. واین کتاب خداست که فرموده است: یا ایها الذین آمنوالاتاکلوا اموالکم بینکم بالباطل الا ان تکون تجارهً عن تراضٍ منکم- اى مؤمنان! دارایى‏هاى یکدیگر را میان خود به نادرستى وناحق نخورید مگر داد و ستدى با رضاى خودتان باشد.(بقره/۱۸۸).

زهرای اطهر (ع) می‌دید که اگراین جریان دراین مقطع زمانی نهادینه شود که حاکمیت به جای حمایت از مالکیت در سایه زور و قدرت ، اموال مردم را بچاپد وبه دیگر سخن غارتگری جدیدواز نوع نوین آن را آغاز کند، این جریان برگشت و رجعتی به دوران جاهلیت یعنی تزلزل و انهدام اصل مالکیت شخصی است.زیرا ناگفته پیداست چپاول درسایه قدرت ، امری است که مایه سرمشق گیری اراذل واوباش خواهد شد ودیگر هرگزجامعه سرسلامت برزمین نخواهدنهاد. بقول سعدی :

اگر زباغ رعیت ملک خورد سیبی            برآورند غلامان او درخت از بیخ

به پنج پنجه که سلطان ستم روا دارد       زنند لشگریانش هزار مرغ به سیخ [۱۰]

پس بنابراین دغدغه این زوج شریف وکریم ، دفاع از ارزشهای اصیل اسلامی بوده است ونه حرص مال وزر اندوزی .

زهرای اطهر(س) می دید که چنانچه اینگونه تجاوز نهادینه شود، چنان رجعت وبرگشتی است که حتی می توان گفت به مراتب بدتر و شوم‌تر و سیاه‌تر از دوران جاهلیت است . زیرا دردوران جاهلیت شریعت وقانون نبود ولی گاه فتوت وجوانمردی درنقش« حلف الفضول» می درخشید.

مورخین معتبر نوشته اند: روزی مردی از زَبیدِ یمن با کالای خود به مکه رفت. عاص بن وائل سَهْمی (پدر عمرو بن عاص) کالای وی را خرید، اما در پرداخت قیمت آن تأخیر کرد. مرد یمنی به قریش پناه جست و از آنان خواست تا او را در گرفتن حقّش یاری کنند، اما کسی او را یاری نکرد. از این رو تصمیم گرفت برای احقاق حق و بیان اعتراض خود، بر فراز کوه ابوقبیس(نزدیک مسجدالحرام) رود. وی در این مکان ایستاد و با صدای بلند این اشعار را خواند:

یا للرجال لمظلوم بضاعته ببطن مکّه نائی الدار والنفر

ومحرم أشعث لم یقض عمرته یا للرجال وبین الحجر والحجر

إنّ الحرام لمن تمت کرامته ولا حرام لثوب الفاجر الغدر

یعنی :اى مردان بداد ستمدیده‌اى برسید که در وسط شهر مکه کالایش را به ستم برده‌اند و دستش از خانه و کسان دور است، و اى مردان به داد مُحرمى برسید که هنوز ژولیده است و عمره‌اش را بجاى نیاورده و میان حِجر (اسماعیل) و حجر الاسود گرفتار است. براستى که حرمت و احترام براى آن کسى است که در بزرگوارى تمام باشد، و جامۀ فریبکار احترامى ندارد!!.[۱۱]

مضمون این ابیات همانطور که ملاحظه می کنید ضمن آنکه دادخواهی است ، نوعی تعریض به متظاهرین ومدعیان شرف به خاطر تقرب به کعبه وانجام مناسک آنروز می باشد.به حرمت کرامت بشری اشاره می کندوآنرا ازآنِ کسانی میداند که به فریاد مظلوم برسند ، وتظاهر به پوشیدن جامه احرام را برای فریب کاری مورد انتقاد قرارمی دهد. زبیر بن عبدالمطلب، عموی رسول اکرم(ص) و از بزرگان و اشراف قریش، ظا هرا نخستین کسی بوده که درباره حلف‌الفضول سخن گفت و به آن دعوت کرد.[۱۲] در پی آن، برخی طوایف قریش در دارالنَّدوه (که محل حل و عقد امور بود) گرد آمدند و هم سخن شدند که داد مظلوم را از ظالم بگیرند [۱۳]سپس، به کوشش زبیر بن عبدالمطلب، در خانه عبدالله بن جُدعان تَیمی، یکی از اشراف قریش، گرد آمدند. آنان دست در آب زمزم فرو کردند و با یکدیگر پیمان بستند که اگر بر کسی از اهالی مکه یا بیگانه‌ای در این شهر ستمی رود، او را یاری کنند تا حق خود را از ظالم بگیرد،[۱۴]  ظالم را از ظلم باز دارند و از هر منکری نهی کنند[۱۵] و به تهیدستان در مال و معاش کمک کنند.[۱۶]

 برخی حلف‌الفضول را شریف‌ترین پیمانی می‌دانند که تا آن روز میان عرب‌ها وجود داشت. از رسول اکرم(ص) حدیثی روایت شده است که پس از بعثت فرمود:

«‌(همراه عموهای خود) در خانه عبدالله بن جدعان شاهد پیمانی (حلف‌الفضول) بودم که اگر همه شتران سرخ موی را به من دهند، دوست ندارم به آن خیانت کنم و اگر امروز هم مرا به [مانند] آن دعوت کنند، می‌پذیرم »[۱۷]

همه مواد قرارداد حلف الفضول را پیامبراسلام(ص) تایید وتثبیت فرمود . ولی پس ازرحلت آن بزرگوار خلیفه وقت که قرائت خود را از دین و شریعت احمدی (ص)، قرائت غالب و رسمی ارائه می‌داد، اینک تجاوز به حقوق خصوصی شهروندان را تحت عنوان دفاع از حقوق عمومی، مشروع وقانونی تجلی می دهد. اقدامات اعتراضی زهرای اطهر(س) نقدی بر قرائت رسمی از شریعت بود.

 نگرانی ودغدغه زهرای اطهر (ع) وهمسرش آن بودکه غصب صریح اموال مردم را با پوشش دفاع از عدالت و اوامر و احکام الاهی تقدسش بخشند. این فاجعه ایست که فقط از حکومت دینی ساخته است. هرچندکه تحت لوای عدالت ظلم وجنایت بسیار شده ولی رنگ دینی وتقدس نداشته است. اما وقتی به دست خلیفه رسول الله (ص) می خواهد ستم صورت گیرد ، با صبغه و لعاب تقدس و دفاع ازحق الناس و حق الله صورت می گیرد.

در دوران جاهلیت وقتی کسی برای استمداد و ادعای ورود ستم به هم پیمانان حلف الفضول مراجعه می‌کرد، آنچه برعهده او به عنوان مدعی ظلم قرارداشت فقط بار اثبات وقوع ظلم و ستم بود و نه تفسیر معنای ظلم. معنا و مفهوم ظلم امری بود که درک مشترک همگان از آن ارائه میداد و نه خود وارد کننده ستم.

پس دغدغه این خانواده فریاد علیه ظلم ، آنهم ظلمی باشعار عدالت و با رنگ ولعاب دینی بوده است.

ب –  افزون بر همه آنکه واقعه‌ای که با تصرف فدک رخ می داد ،یک غصب عادی نبود که مال باخته ای معمولی داشته باشد. مالی بود که رسول خدا(ص) او را به دخترش داده و مال باخته این جریان دختر رسول خدا(ص) بود که سالیان دراز مردم از زبان پیامبر خدا در فضیلت او مطالب بسیار شنیده بودند و همه مردم او را می شناختند. زهرای اطهر (ع) می دید که اگر امروز روزهای اولیه تشکیل حکومت به اصطلاح اسلامی به وی ستم شود و او از کنار قضیه بگذرد ودفاعی نکند ، مردم معمولی و ضعیفانی که کسی آنان را نمی شناسد هرگزبه دفاع از حق خویش مبادرت نخواهند کرد زیرا امید حمایت نخواهند داشت. این مولی علی (ع) است که خودش نقل می کند« فاِنِّی سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صلى الله علیه واله یَقُولُ فِی غَیْرِ مَوْطِنٍ لَنْ تُقَدَّسَ أُمَّهٌ لَا یُؤْخَذُ لِلضَّعِیفِ فِیهَا حَقُّهُ مِنَ الْقَوِیِّ غَیْرَ مُتَتَعْتِعٍ»[۱۸] او بارها این جمله را از رسول خدا(ص) شنیده است که فرمود جامعه‌ای که افراد ضعیف و ناتوان بتوانند در مقابل اقویا و قدرتمندان، آزادانه و با زبان صریح و بدون لکنت حق خود را مطالبه کنند، آن جامعه مقدس است. ودرغیراینصورت هرگز عنوان مقدس نباید برخود بنهد . همگان از پیامبر(ص) شنیده بودند که همواره آرزو داشت که پیروانش جامعه ای تشکیل دهند که همه آحادش همانند اعضای حلف الفضول پایبند، ملتزم ومتعهد به دفاع از حق مظلومان باشند و نه آنکه رأس قدرت به نام حق و عدالت حقوق مشروع شهروندان را پایمال نماید و برای آنان راه دفاع نباشد.

ج- وسرانجام آنکه زهرای اطهر(ع) یک زن است. احیای حقوق زنان و برابری آنان در حقوق شهروندی از ره آوردها وارمغان های تعلیمات پدر اوست. زن تا دیروز در جامعه جاهلی از حقوق برابر برخوردار نبود ولی با تعلیمات قرآن مجید مسلمات ومسلمین، مومنین ومومنات ، قانتین وقانتات ، صادقین وصادقات، صابرین وصابرات، خاشعین وخاشعات ، متصدقین ومتصدقات ، صائمین وصائمات (احزاب/ ۳۵) در کنار هم قرارگرفتند واز حقوق برابر برخوردار شده‌اند.حق دادخواهی در رأس حقوق شهروندی است ، اگروی به دنبال حق خویش نرود ومطالبه ننماید ،  ممکن است برخی زنان چنین پندارند که چون زهرا(ع) زن بود اومحکوم به تسلیم وعدم دادخواهی است. لذا هرچند برای او ممکن بود که شوهرش را به وکالت به دادخواهی روانه کند ولی شخصا اقدام کرد که زنان درتاریخ بدانند، دادخواهی شرف وعزت است ونه ذلت.

تأکید براین نکته نیز ضروری است ، که آری گذشت از حق نیز ارزش اخلاقی دارد ولی گذشت در موقعیت توانائی وقدرت معنا دارد وهمانطور که سطور فوق گفته شد آنزمان که علی (ع) می‌گوید ومااصنع بفدک وغیر فدک (مرا با فدک وامثال آن چه کار!!) زمانی است که قدرت در دست علی(ع) است وبه یقین می تواند برای باز پس گرفتن مزرعه فدک اقدام کند.

از جمله «شَحّت علیها نفوس قوم و سخت عنها نفوس قوم آخرین» (برخی برآن هم بخل ورزیدند وبدان چشم دوختند وبرخی دیگرسخاوتمندانه ازآن چشم پوشیدند) ، برمی‌آید که سالها پس از جریان غصب فدک لحظاتی پیش آمده که سران قدرت آماده مسترد کردن آن بوده‌اند، ولی ایشان نپذیرفته‌اند. به هرحال به یقین در زمان خلافت خودشان این امر کاملا امری میسور بوده ولی ایشان اقدام نفرموده‌اند.این گذشت وبزرگواری است. ولی وقتی به ستم اموال ایشان را غصب کرده‌اند و کرده خود را به ناحق توجیه شرعی می‌کردند ، عدم اقدام بر دادخواهی مهر تأیید زدن بر ظلم و نهادینه کردن آنست.

د- علاوه بر دفاع از حق شخصی جلسه محاکمه رییس قدرت رسانه فرصت خوبی بود که زهرای مرضیه بتواند ازین رسانه برای طرح مسائل سیاسی استفاده کند واقدامات انجام شده را به نقد بکشد.    

حال این سئوال ممکن است برای خواننده گرامی مطرح شود که انگیزه غاصبین برای این غائله که بهای زیادی بابت آن پرداخت کردند چه بود؟

پاسخ روشن است زیرا اولاً: قدرت‌های نامشروع با برخورد خشن با بزرگان و نخبگان اجتماعی گوئی احساس اقتدار می کنند و توده جامعه را مرعوب می‌سازند. به دیگر سخن اینگونه قدرت‌ها تنها راه موفقیت خود یعنی سلطه برای مردم را به اصطلاح زبان عربی «نصر بالرعب» میدانند و برای این منظور باید پنجه در مال و جان این و آن بیفکنند.  ثانیاً: دختر پیامبر(ص) وشوهرش وفرزندانشان(ع) در قلوب مردم جای داشتند، درحالی  که دستشان از مال دنیا خالی بود وتنها با دادن قرص نان افطاری خودشان به مسکین و یتیم و اسیر می‌توانستند، ایثار، مهر، محبت و انساندوستی خودشان را به مردم نشان دهند[۱۹]، حال اگر مالی به دستشان آید چه خواهد کرد.

سخن را با چند بیت از دعبل خزاعی به پایان می برم .  دِعبِل خُزاعی شاعر معروف شیعی بود که در قرن دوم و سوم هجری قمری در زمان جعفر صادق امام ششم شیعیان در کوفه به دنیا آمد؛ وی دوران زندگی موسی کاظم و علی بن موسی الرضا و محمد تقی را نیز درک کرده‌است؛ دعبل در خانواده ای اهل شعرو فضل به دنیا آمد که برادران، پدر و پدر بزرگش نیز همگی شاعر بودند؛ او به دلیل اشعار انتقادی درباره خلفای وقت همیشه درحال گریز و سفر بود تا اینکه بعد از سفر علی بن موسی الرضا به مرو او نیز به سمت خراسان حرکت کرد و قصیده تائیه اش را که در مدح و تاریخ زندگی ائمه سروده بود و اذعان داشت قبل از علی بن موسی برای هیچ‌کس نخواهد خواند برای ایشان انشاد کرد؛ علی بن موسی الرضا بسیار تحت تأثیر قرار گرفت  و دو بیت با همان وزن و قافیه به قصیده‌اش اضافه کرد. دعبل زبان تند و تیزی در انتقاد از خلفا و مخالفین داشت و همین زبان تندش سرانجام باعث شد تا به دستور «مالق بن طوق تغلبی» در اهواز توسط ضربات عصای دشنه مانند و زهرآگین کشته شود. [۲۰]پیکر او در شهر شوش دفن شده و مقبره‌ای نیز در این شهربرای او ساخته شده‌است.

وقتی دعبل نزد حضرت علی بن موسی الرضا(ع) قصیده خودرا ارائه دادوبدینجا رسید:

  اری فیئهم فی غیرهم متقسما

                                           و ایدیهم من فیئهم صفِرات


«می‌بینم اموال آنان (اهل بیت) به تاراج رفته و در بین افراد بیگانه و نا اهل تقسیم شده و دست آنان از غنائم و ارثشان خالی است!


در اینجا حضرت گریستند و فرمودند:

 «بله راست گفتی‌ای دعبل! »


دعبل اشعار خود را ادامه داد تا رسید، به این شعر

:
اذا وُ تِروا مدوا الی واتریهم

                                     اکفا عن الاوتار منقبضات. [۲۱]

این خانواده وقتی مورد ظلم قرار می گیرند وخون عزیزانشان ریخته می شود، با بزرگواری کامل وبادستان بسته بسوی خونخواهان میروند(گوئی به آنان اجازه اقدامات شدید داده نشده است).

فرمود: بلی، والله منقبضات،!  آری، به خدا سوگند!‌ که دستان ما بسته است .ولی درعین حال  صد دینار سکه طلا که به نام خودشان ضرب شده بود به همراه جبه‌ای از جبه‌های شخصی خود را به دعبل هدیه دادند.[۲۲]  بعد از مهاجرت دعبل به سمت قم اهالی شهر قم، دعبل را راضی کردند تا جبه اهدایی از جانب علی بن موسی الرضا را به آنها بدهد و در مقابل تکه‌ای از آستین آن جبه و مبلغ هزار دینار از آنها بگیرد..[۲۳]

انتشار این یادداشت مصادف شد با اقدام غیر انسانی گروه طالبان نسبت به منع زنان و دختران افغان از تحصیل در دانشگاهها و متقابلا مقاومت شجاعانه بانوان درمقابل قدرت زورگو و ستمگرطالبان.

می توان به صراحت گفت که زنان افغان دراین مقاومت از زهرای مرضیه(س) پیروی کردند که برای احقاق حق اندکی تردید جایز نیست، هرچند که طرف مقابل رأس قدرت باشد. آمدن آنحضرت به مسجد و ایراد خطبه غراء و به محاکمه کشیدن رأس قدرت درسی است برای جامعه بشریت. این خطبه وحرکت آنحضرت در منابع گوناگون آمده است ولی  قدیمترین سندی که این خطبه در آن ضبط شده کتاب «بلاغات النساء» گرد آورده آن ابوالفضل احمد بن ابى طاهر مروزى متولد ۲۰۴ و متوفاى ۲۸۰ هجرى قمرى است. [۲۴]

این نقاط درخشانی است که در تاریخ مکتب تشیع می درخشد و جا دارد که شیعیان به ذکر مصیبت اکتفا نکنند ومعارف عالیه و دروس آموزنده‌ای آن پیشوایان بزرگوار توجه و برای پیروی گوش جان فرادهند. 

والسلام     


[۱] .کلینی /کافی/ج۱ص۵۴۳-مفید /المقنعه /ص۲۸۹.

[۲] .شهیدی ، سید جعفر ، زندگانی فاطمه زهرا(ع)۱۳۶۷،ص۱۲۱-۱۲۲؛ عالم زاده ، مقاله «ابویکر» دائره المعارف بزرگ اسلامی.

[۳] . نهج الیلاغه ،با تحقیق صبحی صالح ، ص۵۷۳

[۴] . همان پاورقی

[۵] . المیزان ، ج۲۰ص۱۲۶ به نقل از الدر المنثور، ج۶ص۲۲۹

[۶] . هرگز به خیر و خوبى نمى‏رسید مگر وقتى که از آنچه دوست مى‏دارید انفاق کنید. سوره آل عمران، آیه ۹۲.

[۷] .گلستان سعدی ، باب اول ، درسیرت پادشاهان ، حکایت ۱۳

[۸] . نهج البلاغه ، همانجا

[۹] . کلینی ، الکافی ،ج۷ص۲۷۵-اسلامیه

[۱۰] .گاستان سعدی ، همانجا ، حکایت ۱۹

[۱۱] . ابن حبیب، کتاب المُنَمَّق فی اخبار قریش، ص۵۲ـ۵۳، ۱۸۶؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج۲، ص۲۳؛ مسعودی، مروج الذهب، ج۳، ص۹؛ قس یعقوبی، تاریخ، ج۲، ص۱۷.

[۱۲] . ابن سعد، ج۱، ص۱۲۸؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۴، ص۱۳۰

[۱۳] . مسعودی، مروج، ج۳، ص۹

[۱۴] . ابن هشام، السیره النبویه، ج۱، ص۱۴۱؛ ابن حبیب، کتاب المُنَمَّق فی اخبار قریش، ص۵۳

[۱۵] . ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۴، ص۱۳۰

[۱۶] .  ابن سعد، طبقات، ج۱، ص۱۲۹؛ ابن حبیب، کتاب المُنَمَّق فی اخبار قریش، ص۱۸۷؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۵، ص۲۰۳

[۱۷] .  ابن هشام، سیره النبویه، ج۱، ص۱۴۱ـ۱۴۲؛ ابن سعد، طبقات، ج۱، ص۱۲۹؛ ابن حبیب، کتاب المُنَمَّق فی اخبار قریش، ص۵۳؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج۲، ص۲۴، ۲۶ـ۲۷

[۱۸] . نهج الیلاغه ، نامه حضرت مولی(ع) به ملک اشتر.

[۱۹] .رک: تفاسیر واصله در مورد شأن نزول سوره هل اتی.

[۲۰] .  امینی نجفی٬عبدالحسین٬الغدیر٬ج۲ ٬ص۵۸۲.

[۲۱] .ابوالفرج ،  الاغانى، ۲۰/۱۳۲.

[۲۲] . امینی نجفی ، همان ۵۴۷

[۲۳] . جعفریان، رسول، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه،انتشارات انصاریان، ۱۳۸۶ ٬ص۴۶۲.

[۲۴] . رک: جهل مقدس ، جهل بنیادین ، همین کتاب

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگو شرکت کنید؟
نظری بدهید!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *