یکی دیگر از نهادهای سیاسی در رهبری اسلامی  امر به معروف و نهی از منکراست

این اصل که یکی از تعالیم مهم اسلامی است، تنها مربوط به روابط ساده فیمابین عامه مردم در زندگی اجتماعی نیست، بلکه در راس آن نظارت عمومی مردم و نقادی آنان نسبت به قدرت را تعلیم می دهد. مردم مسلمان با استناد به  این دو فریضه الهی در روزهای نخستین برای نقد قدرت از هیچ چیز هراسی نداشتند و چه بسا به طور صریح رأس قدرت را نشانه می رفتند و اعتراض خود را به عنوان وظیفه شرعی مطرح می کردند. برای نمونه به سند زیر توجه کنید:

   مورخین نوشته اند روزی عمر خلیفه دوم در خطابه عمومی خود گفت اگر من از مسیر حق منحرف شوم شما چه خواهید کرد؟ مردی از میان جمعیت فریاد زد که تو را با همین شمشیر کج راستت می­کنیم. عمر نه تنها ناراحت نشد بلکه گفت خدا را شکر که مردم مسلمان این اندازه مواظب من هستند.[۱] روزی دیگر در حضور تنی چند از مسلمانان عمر سئوالی بسیار مبهم مطرح کرد. آن سئوال چنین بود :

“آیا من پادشاهم یا خلیفه رسول الله (ص)؟”

به نظر من عمر هدفی جز شنیدن نوعی تایید و کلمات جانبدارانه از سوی حاضران نداشته است. او انتظار داشت جملاتی شعارگونه از سوی حاضرین نظیرآنکه: الحق تو خلیفه شایسته رسول اللهی!! تو نمونه ومثَل مجسم او هستی!! و امثال این گونه مطالب بشنود ولی برخلاف انتظار وی هیچ کس پاسخی نداد!! تنها سلمان ایرانی جمله ای در پاسخ گفت که بسیار سیاستمدارانه و در عین حال منتقدانه بود. او گفت:

“اگر در اموال و املاک مردم مسلمان ذره ای فراتر از آنچه که خداوند اجازه داده است، تصرف نکنی و به عنوان امینی وفادار نگهبان باشی خلیفه ای وگرنه پادشاهی!![۲]

    خلاصه آن که  شواهد دنیوی بودن امر خلافت، اعتراضات و انتقاداتی است که مسلمانان علناً به خلفا حتی در همان دوران های اولیه می کردند، خود را در این امر نه آزاد که گوئی نقادی را وظیفه ای شرعی می دانستند.

   اصل امر به معروف و نهی از منکر در قرن دوم، پنجمین اصل از اصول بنیادین و اعتقادی معتزله شناخته شد. با قطع نظر از آن که قدرت حاکم دستگاه خلافت عباسی از پافشاری معتزله بر این اصل، به نفع خود سوء استفاده  نمود و منجر به تشکیل سازمان تفتیش عقائد (محنه)علیه کسانی که تسلیم نظریات آنان نمی شدند گردید[۳]، ولی بدون تردید آنان در آغاز، نظر خیری داشته اند که عبارت است از مهار قدرت حاکمه توسط آحاد ملت، از رهگذر نظارت، نقادی، چون و چرا گوئی و بازخواهی از مستندات ومبانی شرعی و قانونی تصمیمات متخذه حاکمان در امر دین و دنیای آنان. هرچند که به نظر فقیهان امامیه پیروان مکتب اعتزال، در عبور از وجوب کفائی به وجوب عینی نسبت به این اصل افراط کرده و بیراه رفته اند[۴].

   در سده های نخستین اسلامی، فعالیتهای سیاسی و اندیشه های اصلاح طلبانه  در زمینه های اجتماعی تحت عنوان امر به معروف و نهی از منکر انجام می گرفت. امام محمد غزالی از کسانی است که در کتاب معروف خود احیاء علوم الدین دیدگاه جدیدی نسبت به امر به معروف و نهی از منکر ارائه کرده است. کتاب مزبور که به هدف بازسازی علوم دینی و مبارزه با انحرافات تدوین شده است، نقطه عطفی در تاریخ اصلاح طلبی دینی شناخته شده است. غزالی دراین کتاب از روش ماوردی، عالم شافعی که نیم قرن قبل از وی می زیسته پیروی نکرده است. ماوردی امر به معروف و نهی از منکر را در کنار نماز و روزه به سان امری از آداب دینی دانسته بود[۵]، ولی غزالی آنرا در ربع دوم کتاب یعنی بخش عادات قرار داده است. وی کتابش را در چهار بخش تدوین کرد، بخش اول در عبادات، بخش دوم در عادات، بخش سوم در مهلکات و بخش چهارم در منجیات. قرار دادن امر به معروف و نهی از منکر در بخش عادات که اقدامی بی سابقه است، پیامش این است که هم با آنانکه این فریضه را از فقه که متکفل وظائف روزمره انسانهاست خارج ساخته و به مباحث کلامی کشانده بودند مخالفت کند و هم با آنانکه امربه معروف و نهی از منکر را جزء عبادات و وظائف فردی محسوب داشته بودند موافقت نکند. او معتقد بود که این دو فریضه جلوه ای از احکام شرعی در متعادل ساختن زندگی دنیوی انسانهاست و لذا در کار مباحثی چون خوراک، پوشاک، ازدواج کسب و معیشت باید قرارگیرد، همان اموری که او آنهارا “عادات” نامیده است.

  وی به امر به معروف و نهی از منکر بیش از جنبه اخلاقی از دیدگاه سیاسی نگریسته است و وظیفه نقادی قدرت را تحت همین عنوان فقهی جای داده و به فروع مختلف آن پرداخته است.

  د- شورا

در قرآن مجید در دو مورد سخن از شورا به عنوان یک دستورالعمل برای زندگی دنیوی مردم به میان آمده است. یک جا در آیه زیر است که با توجه به اهمیت موضوع، سوره ای که این آیه در آن وارد شده به نام شورا نام گرفته است .

“وَالَّذِینَ اسْتَجَابُوا لِرَبِّهِمْ وَأَقَامُوا الصَّلَاهَ وَأَمْرُهُمْ شُورَى بَیْنَهُمْ”(شوری/۳۸)

مؤمنان کسانی هستند که دعوت خدایشان را اجابت کرده و نماز را به پا داشتند و امورشان میان آنان با مشورت انجام می گیرد.

    این آیه در بیان صفات جامعه مؤمنان است که یکی از آن خصایل شورایی زیستن در امور اجتماعی است و بی­تردید انتخاب مدیران سیاسی در رأس اموری است که بایستی از طریق شورا اتخاذ تصمیم شود. در این آیه واژه “امر” بار معنایی خاصی دارد و منصرف به حکومت است و لااقل قدر متیقن آن است و از این آیه کاملاً می توان شورایی بودن را به عنوان اصل عمده در روش حکومت از قرآن استنباط کرد.

    در آیه دیگری خطاب به پیامبر(ص) وی را مأمور به عمل به این اصل می فرماید: وَشَاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ (آل عمران/۱۵۹). یعنی در اداره امت، رسول الله(ص) آرای مردم را ملحوظ نظر دارد. دستور خداوند به رسول نسبت  به مشورت با مردم در امور اجرایی نشانه آزادی مردم در اظهار نظر آنان است. زیرا معنا ندارد که پیامبر مشورت کند ولی آنان آزاد در اظهار عقیده نباشند. شورا در آن عصر یک نهاد عرفی دنیوی و عقلانی است و کاملاً می تواند زمینی بودن حکومت را حتی در روزهای آغازین یعنی دوران مدیریت رسول الله(ص) در جامعه مدینهالنبی(ص) نشان دهد. حسب روایات تاریخی رسول الله در موارد متعددی به این اصل عمل فرموده و برای انجام برخی امور موضوع را به مشورت نهاده است .خلفای راشدین نیز چنین کرده اند.

  مورخین نوشته اند که عمر خلیفه دوم برای برداشت مستمری خود از بیت المال موضوع را به شور گذاشت و در یک جلسه علنی سئوالی چنین مطرح کرد:

“من قبل از دوران خلافتم به تجارت اشتغال داشتم ولی اینک شما مرا به کار دیگری موظف ساخته اید که  به علت حجم کارها مجبورم تمام وقتم را صرف کارهای مردم کنم، به من بگویید که چقدر حقوق می توانم از بیت المال برداشت کنم؟”

هرکس نظری داد وعلی (ع) ساکت در گوشه ای نشسته بود. عمر رو به آنحضرت کرد و گفت تو چه می گویی؟ علی(ع) گفت:

“فقط به مقدار نیاز” !!

همه حضار نظر ایشان را تصدیق کردند وگفتند: حق همان است که به زبان علی(ع) جاری شد.[۶]


[۱] .شهیدی،سید جعفر، مجله فروغ علم، شماره  3 .

[۲] .تاریخ طبری،ج۳،ص۲۷۹

[۳] .رک:مطالات تطبیقی در فلسفه اسلامی،ترجمه سید مصطفی محقق داماد،ص۴۲،انتشارات خوارزمی ۱۳۶۹تهران

[۴] .رک:شرایع الاسلام وجواهر الکلام،ج۲۱ص۳۶۲

[۵] .ماوردی،علی،ادب الدنیا والدین،به کوشش عبدالحسین محمدعلی،بیروت۱۹۸۶ق،ص۹۴به بعد

[۶] -تاریخ طبری،ج۳،ص۱۱۱،چاپ منشورات الاعلمی،تهران.